خیام » رباعیات » رباعی شمارهٔ ۱۶۰
ای آنکه نتیجهٔ چهار و هفتی
وز هفت و چهار دایم اندر تفتی
می خور که هزار بار بیشت گفتم
باز آمدنت نیست چو رفتی رفتی
سوزنی سمرقندی » دیوان اشعار » هزلیات » غزلیات » شمارهٔ ۴۱ - پرسند از او که چند هجا گفتی
ای سید کتب خانه برآشفتی
تا ابلهی و بیخودی و خفتی
گفتم هجای (تو) چو گل غنچه
آنرا بیاد سبلت و بشکفتی
گشت آن شکوفه دست بدست از تو
[...]
عطار » مختارنامه » باب بیست و چهارم: در آنكه مرگ لازم و روی زمین خاك رفتگان است » شمارهٔ ۱۳
ای آنکه ز نفسِ شوم در آکفتی
وز آرزوی روی بتان در تفتی
انگار که هرچه آرزو میکندت
دریافتی و گذاشتی و رفتی
ظهیری سمرقندی » سندبادنامه » بخش ۵ - آغاز کتاب سندباد
ای آن که تو در زیر چهار و هفتی
وز هفت و چهار دایم اندر تفتی
می خور دایم که در ره آگفتی
این مایه ندانی که چو رفتی رفتی
ظهیری سمرقندی » سندبادنامه » بخش ۵ - آغاز کتاب سندباد
ای آن که تو در زیر چهار و هفتی
وز هفت و چهار دایم اندر تفتی
ظهیری سمرقندی » سندبادنامه » بخش ۵ - آغاز کتاب سندباد
می خور دایم که در ره آگفتی
این مایه ندانی که چو رفتی رفتی
مولانا » دیوان شمس » رباعیات » رباعی شمارهٔ ۱۸۷۸
دوشینه مرا گذاشتی خوش خفتی
امشب به دغل به هر سویی میافتی
گفتم که مرا تا به قیامت جفتی
گو آن سخنی که وقت مستی گفتی
عبید زاکانی » اخلاق الاشراف » باب اول در حکمت - مذهب مختار
ای آنکه نتیجه چهار و هفتی
وز هفت و چهار دایم اندر تفتی
می خور که هزار بار بیشت گفتم
بازآمدنت نیست، چو رفتی رفتی
فیض کاشانی » دیوان اشعار » رباعیات » رباعی شمارهٔ ۴۹
ای فیض بسی موعظه گفتی گفتی
بس گوهر بینظیر سفتی سفتی
یک خفته ز گفته تو بیدار نشد
احسنت کزین فسانه گفتی خفتی
مشتاق اصفهانی » دیوان اشعار » رباعیات » شمارهٔ ۲۱۱
ای آنکه ز سر خویشتن در تفتی
پیوسته بگردش ز چهار و هفتی
دوری چو بکام نگذرانی گیرم
صد مرتبه آمدی و صد ره رفتی
حزین لاهیجی » رباعیات » شمارهٔ ۲۵۷
خاموش حزین که گفتنی ها گفتی
با مثقب کلک خویش درها سفتی
اکنون خود را به کوی آزادان کش
خاری بودی، غنچه شدی، بشکفتی