گنجور

امیر شاهی » دیوان اشعار » رباعیات » شمارهٔ ۱ - درباره هرات

 

شام رمضان خوشست و گلگشت هرات

با نعره تکبیر و خروش صلوات

خوبانش به تاریکی بازار ملک

چون آب خضر نهان شده در ظلمات

امیر شاهی
 

امیر شاهی » دیوان اشعار » رباعیات » شمارهٔ ۲

 

ای مهر گسل که با توام پیوند است

وز تو به یکی عشوه دلم خرسند است

لطفی بکن و بگو که من زان توام

پیداست که قیمت دروغی چند است

امیر شاهی
 

امیر شاهی » دیوان اشعار » رباعیات » شمارهٔ ۳

 

شادم که ز من بر دل کس باری نیست

کس را ز من و کار من آزاری نیست

گر نیک شمارند و گرم بد گویند

با نیک و بد هیچکسم کاری نیست

امیر شاهی
 

امیر شاهی » دیوان اشعار » رباعیات » شمارهٔ ۴

 

بازآ که عظیم دردناکم ز غمت

پیراهن صبر کرده چاکم ز غمت

افتاده میان خون و خاکم ز غمت

القصه بطولها هلاکم ز غمت

امیر شاهی
 

امیر شاهی » دیوان اشعار » رباعیات » شمارهٔ ۵

 

دزدی که کلاه از سر شیطان دزدد

از مرده کفن، ز مرده شو نان دزدد

دزدی که ز دو چشم یکی را ببرد

هر جا که نمک خورد نمکدان دزدد

امیر شاهی
 

امیر شاهی » دیوان اشعار » رباعیات » شمارهٔ ۶ - در سوگ بایسنقر

 

در ماتم تو دهر بسی شیون کرد

لاله همه خون دیده در دامن کرد

گل جیب قبای ارغوانی بدرید

قمری نمد سیاه در گردن کرد

امیر شاهی
 

امیر شاهی » دیوان اشعار » رباعیات » شمارهٔ ۷

 

تا از رخ تو سنبل تر می‌خیزد

گویی که نبات از شکر می‌خیزد

شاها، تو خلیلی، چه عجب می‌داری؟

گر سبزه ز آتش تو برمی‌خیزد؟

امیر شاهی
 

امیر شاهی » دیوان اشعار » رباعیات » شمارهٔ ۱۸

 

بر من ز فراق چند بیداد رسد؟

تا چند ستم بر دل ناشاد رسد؟

فریاد کنم چو نشنوی ناله زار

شاید که مرا ناله بفریاد رسد

امیر شاهی
 

امیر شاهی » دیوان اشعار » رباعیات » شمارهٔ ۸

 

ما را چه از آن که هر کسی بد بیند؟

یک عیب که در ما بود او صد بیند؟

ما آینه ایم، هر که در ما بیند؟

هر نیک و بدی که بیند از خود بیند

امیر شاهی
 

امیر شاهی » دیوان اشعار » رباعیات » شمارهٔ ۹

 

از لاله و سبزه، نقشبندان بهار

شنگرف برانگیخته انداز زنگار

در آب روان شکوفه انداخته عکس

چون انجم ثابت و سپهر سیار

امیر شاهی
 

امیر شاهی » دیوان اشعار » رباعیات » شمارهٔ ۱۶

 

ای دل، همه اسباب جهان خواسته گیر

باغ طربت به سبزه آراسته گیر

وانگاه بر آن سبزه شبی چون شبنم

بنشسته و بامداد برخاسته گیر

امیر شاهی
 

امیر شاهی » دیوان اشعار » رباعیات » شمارهٔ ۱۰

 

راحت طلبی، به داده دهر بساز

آزرده مشو در طلب نعمت و ناز

لعل و زر و گل چه سود ده روزه بقا

چون سرو تهی دست خوشا عمر دراز

امیر شاهی
 

امیر شاهی » دیوان اشعار » رباعیات » شمارهٔ ۱۱

 

در حلقه عشق ره نیابد هر کس

این گوشه مقام عارفان آمد و بس

گفتی که رسم در سر زلفش به هوس

زنار نبسته ای، در این حلقه مرس

امیر شاهی
 

امیر شاهی » دیوان اشعار » رباعیات » شمارهٔ ۱۹

 

ای زلف مسلسلت بلای دل من

وای لعل لبت گره گشای دل من

من دل ندهم بکس برای دل تو

تو دل بکسی مده برای دل من

امیر شاهی
 

امیر شاهی » دیوان اشعار » رباعیات » شمارهٔ ۱۲

 

مائیم حریم انس را خاص شده

در کوی تو پا بسته اخلاص شده

آهم به محیط چرخ غواص شده

بر ناله من فرشته رقاص شده

امیر شاهی
 

امیر شاهی » دیوان اشعار » رباعیات » شمارهٔ ۱۷

 

ما را به جهان زنی و فرزندی نه

بر پای دل از تعلقی بندی نه

با هیچکس اخلاط و پیوندی نه

اندیشهٔ چونی و غم چندی نه

امیر شاهی
 

امیر شاهی » دیوان اشعار » رباعیات » شمارهٔ ۱۳

 

ای عشق، دگر روی به ما آوردی

با دل حق دوستی به جا آوردی

ای شعله آه، خانه روشن کردی

ای غم، تو خوش آمدی، صفا آوردی

امیر شاهی
 

امیر شاهی » دیوان اشعار » رباعیات » شمارهٔ ۱۴

 

بشتاب که از رهش به گردی برسی

در کوی وفا به اهل دردی برسی

رو خاک شو اندر ره خدمت، شاهی

باشد که به پای بوس مردی برسی

امیر شاهی
 

امیر شاهی » دیوان اشعار » رباعیات » شمارهٔ ۱۵

 

ای آتش سودای تو در هر جانی

بشنو سخن دلشده حیرانی

از خواجه سرا ببر، که افسوس بود

پهلوی چنین گلی چنان ریحانی

امیر شاهی
 

امیر شاهی » دیوان اشعار » ملحقات » مفردات » شمارهٔ ۱

 

لب بر لب من نهاد و نرمک می‌گفت

جانت چو به لب رسید، خود را دریاب

امیر شاهی
 
 
۱
۲
sunny dark_mode