گنجور

جمال‌الدین عبدالرزاق » دیوان اشعار » قصاید » شمارهٔ ۷ - در مدح شمس الدین ابوالفتح نطنزی

 

ای مهر تو در میان جان‌ها

وای مهر تو بر سر زبان‌ها

قدر تو گذشته از فلک‌ها

صیت تو فتاده در جهان‌ها

قاصر ز ثنای تو زبان‌ها

[...]

جمال‌الدین عبدالرزاق
 

جمال‌الدین عبدالرزاق » دیوان اشعار » قصاید » شمارهٔ ۱۱ - قصیده

 

ای بیش ز رفعت و مناصب

بر تر ز مدارج و مراتب

کان بخش قوام دولت و دین

کت بنده سزد هزار صاحب

فهرست معالی و معانی

[...]

جمال‌الدین عبدالرزاق
 

جمال‌الدین عبدالرزاق » دیوان اشعار » قصاید » شمارهٔ ۳۶ - در مدح رکن الدین صاعد و توصیف قلم

 

ای سعد فلک ترا مساعد

اعدای ترا فلکه معاند

ای آنکه طراز دوش گردون

رکن الدین بوالعلاست صاعد

فهرست معالی و معانی

[...]

جمال‌الدین عبدالرزاق
 

جمال‌الدین عبدالرزاق » دیوان اشعار » قصاید » شمارهٔ ۴۷ - کتب الیه رشید الدین الوطواط

 

چون روی تو ماه سمانباشد

چون زلطف تو مشک ختانباشد

فاجابه رحمه الله

چون دلبر من بیوفا نباشد

کش هیچ غم کار ما نباشد

[...]

جمال‌الدین عبدالرزاق
 

جمال‌الدین عبدالرزاق » دیوان اشعار » قصاید » شمارهٔ ۴۸ - اثیرالدین ابهری در مدح جمالدین گوید

 

از طبع تو جزگهر چه خیزد

بالفظ تو جز شکر چه خیزد

استاد جمال الدین در جواب فرماید

با کلک تو از گهر چه خیزد

بالفظ تو از شکر چه خیزد

[...]

جمال‌الدین عبدالرزاق
 

جمال‌الدین عبدالرزاق » دیوان اشعار » قصاید » شمارهٔ ۵۵ - قصیده

 

ای کرده تو بر ملک تکبر

وی کرده فلک بتو تفاخر

ای پایه منصب رفیعت

بر تر ز تصرف تفکر

از قدر تو چرخ در ترفع

[...]

جمال‌الدین عبدالرزاق
 

جمال‌الدین عبدالرزاق » دیوان اشعار » قصاید » شمارهٔ ۱۰۱ - درتهنیت حج

 

ای محرم خانه محرم

وی محرم کعبه معظم

ای در همه چیزها موفق

وی در همه کارها مقدم

ای نهضت عزم مردوارت

[...]

جمال‌الدین عبدالرزاق
 

جمال‌الدین عبدالرزاق » دیوان اشعار » ترکیبات » شمارهٔ ۱ - در نعت رسول اکرم (ص)

 

ای از بر سدره شاهراهت

وی قبه ی عرش تکیه گاهت

ای طاق نهم رواق بالا

بشکسته ز گوشه ی کلاهت

هم عقل، دویده در رکابت

[...]

جمال‌الدین عبدالرزاق
 

جمال‌الدین عبدالرزاق » دیوان اشعار » مقطعات » شمارهٔ ۱ - تقاضای کاه

 

که خواستم از تو زابلهی من

گفتی که رهیم نیست اینجا

ته تو نه رهی تو نه کاهت

ای عشوه فروش باده پیما

انبار و رهی چه حاجت ای خر

[...]

جمال‌الدین عبدالرزاق
 

جمال‌الدین عبدالرزاق » دیوان اشعار » مقطعات » شمارهٔ ۲۶ - پیری

 

وقت است دلا اگر بترسی

گر آدمی از عدم بترسد

اینک بدمید صبح پیری

و اختر ز سپیده دم بترسد

چون تهمت مرگ هست بر تو

[...]

جمال‌الدین عبدالرزاق
 

جمال‌الدین عبدالرزاق » دیوان اشعار » مقطعات » شمارهٔ ۴۶ - غم خان و مان

 

تا کی غم خان و مان و فرزند

چند انده نان و جامه تا چند

چندانکه درین جهانی ای شیخ

بر خویش گری و بر جهان خند

جمال‌الدین عبدالرزاق
 

جمال‌الدین عبدالرزاق » دیوان اشعار » مقطعات » شمارهٔ ۶۲ - اسراف مکن

 

اسراف مکن ببذل مالت

کز سیم و زرت نمیگزیرد

نی بیزرت ایچ حکم باشد

نی بی درمت کسی پذیرد

هر کونه بقدر خود کند خرج

[...]

جمال‌الدین عبدالرزاق
 

جمال‌الدین عبدالرزاق » دیوان اشعار » مقطعات » شمارهٔ ۱۱۱ - پیری

 

در آینه تا نگاه کردم

یک موی سفید خویش دیدم

زاندیشه ضعف و بیم پیری

در آینه نیز ننگریدم

امروز بشانه در ازان موی

[...]

جمال‌الدین عبدالرزاق
 

جمال‌الدین عبدالرزاق » دیوان اشعار » مقطعات » شمارهٔ ۱۳۳ - شیشه می

 

برف آمد و راه ما ببستست

بی می سردست تا بخانه

فضلی کن و اینزمان بفرما

یک شیشه می از شرابخانه

زان خم نه که پار داده بودی

[...]

جمال‌الدین عبدالرزاق
 

جمال‌الدین عبدالرزاق » دیوان اشعار » غزلیات » شمارهٔ ۳

 

برخیز که موسم تماشاست

بخرام که روز باغ و صحراست

امروز بنقد عیش خوشدار

آن کیست کش اعتماد فرد است

می هست و سماع و آن دگر نیز

[...]

جمال‌الدین عبدالرزاق
 

جمال‌الدین عبدالرزاق » دیوان اشعار » غزلیات » شمارهٔ ۱۷

 

یک بار که لعل او سخن گفت

بنگر که چه نغز و دلشکن گفت

هر سرد که دشمنی نگوید

امروز بدوستی بمن گفت

صد بار دروغ کرد وعده

[...]

جمال‌الدین عبدالرزاق
 

جمال‌الدین عبدالرزاق » دیوان اشعار » غزلیات » شمارهٔ ۱۸

 

وصل تو چو عمر جاودانه است

خوی تو چو گردش زمانه است

در راه قضا رخ تو دامست

در دام قدر لب تو دانه است

در هر نفسم هزار آهست

[...]

جمال‌الدین عبدالرزاق
 

جمال‌الدین عبدالرزاق » دیوان اشعار » غزلیات » شمارهٔ ۲۲

 

امروز بتم بطبع خود نیست

با ما سخنش بنیک و بد نیست

دلبر ز برم براند و آن کیست

کانداخته چنین لگد نیست

یکبوسه ازو بخواستم گفت

[...]

جمال‌الدین عبدالرزاق
 

جمال‌الدین عبدالرزاق » دیوان اشعار » غزلیات » شمارهٔ ۳۲

 

رخ خوب تو چشم عقل دردوخت

مرا از جمله خوبان دیده بردوخت

بیک ناوک سر زلف دوتایت

روان و جان و دل در یکدگردوخت

کمان ابروی تو تیر مژگان

[...]

جمال‌الدین عبدالرزاق
 

جمال‌الدین عبدالرزاق » دیوان اشعار » غزلیات » شمارهٔ ۳۷

 

برم امشب که آن سروسهی بود

همه شب کار دل فرماندهی بود

نه یک ساعت لب از بوسه بیاسود

نه یکدم دستم از ساغر تهی بود

نگارم بود و یک چنگی خوش زن

[...]

جمال‌الدین عبدالرزاق
 
 
۱
۲
sunny dark_mode