گنجور

رفیق اصفهانی » دیوان اشعار » غزلیات » شمارهٔ ۲۷۷

 

آمد ز خانه بیرون در دست جام باده

طرف کله شکسته بند قبا گشاده

مستانه آن خرامان وز هر طرف براهش

مستی ز دست رفته رندی ز پا فتاده

جان دادمش چو دیدم او را نباشد آری

[...]

رفیق اصفهانی
 

آشفتهٔ شیرازی » غزلیات » شمارهٔ ۱۰۲۰

 

گسترده اند مستان از پرنیان ساده

در دور بزم ساقی سیمین تنان ساده

ساقی بکوی غلمان غلمان زباغ رضوان

سرویست ماه پیکر بر سر کله نهاده

خورکی کمر ببسته مه کی کله شکسته ‏

[...]

آشفتهٔ شیرازی
 
 
۱
۲
sunny dark_mode