گنجور

قطران تبریزی » دیوان اشعار » مقطعات » شمارهٔ ۱۰۸

 

آن کس که گشت ایران ویران بدست او

بسپرد جان بدولت بر شهریار نو

همچون فراسیاب کهن بود جان بداد

بر شهریار پور سیاوش بنار تو

آید چنو سوار دگر بر زمین اگر

[...]

قطران تبریزی
 

مولانا » دیوان شمس » غزلیات » غزل شمارهٔ ۲۲۳۳

 

ای ترک ماه چهره چه گردد که صبح تو

آیی به حجره من و گویی که گل برو

تو ماه ترکی و من اگر ترک نیستم

دانم من این قدر که به ترکی است آب سو

آب حیات تو گر از این بنده تیره شد

[...]

مولانا
 

مولانا » دیوان شمس » غزلیات » غزل شمارهٔ ۲۲۳۷

 

این ترک ماجرا ز دو حکمت برون نبو

یا کینه را نهفتن یا عفو و حسن خو

یا آنک ماجرا نکنی به هر فرصتی

یا برکنی ز خویش تو آن کین تو به تو

از یار بد چه رنجی از نقص خود برنج

[...]

مولانا
 

مولانا » دیوان شمس » غزلیات » غزل شمارهٔ ۲۲۳۹

 

رفتم به کوی خواجه و گفتم که خواجه کو

گفتند خواجه عاشق و مست است و کو به کو

گفتم فریضه دارم آخر نشان دهید

من دوستدار خواجه‌ام آخر نیم عدو

گفتند خواجه عاشق آن باغبان شده‌ست

[...]

مولانا
 

حکیم نزاری » غزلیات » شمارهٔ ۱۰۴۷

 

ماییم و نیم جان و جهانی و نیم‌جو

جان از برایِ می که ستاند زما گرو

ای یار اگر نداری طاقت گریز کن

چون از مصافِ عشق برآمد غریو و غو

میدانِ عشق و معرکۀ عشق و زخم‌ِ عشق

[...]

حکیم نزاری
 

امیرخسرو دهلوی » دیوان اشعار » غزلیات » شمارهٔ ۱۶۸۲

 

عشق نوست و یار نوست و بهار نو

زان روی خوب روز نو و روزگار نو

چون در نیاید از در من نوبهار من

زانم چه خوشدلی که در آید بهار نو

در نوبهار چون تو نه‌ای در چمن مرا

[...]

امیرخسرو دهلوی
 

ابن یمین » دیوان اشعار » غزلیات » شمارهٔ ۲۵۸

 

هستم بجستجوی تو پوینده کو بکو

باشد که با توأم فتد از دست روبرو

عشقت درید پیرهن صبر من چنانک

نتوان بدست عقل توان کردنش رفو

گر بگذری بشهر ز غوغای عاشقان

[...]

ابن یمین
 

حافظ » غزلیات » غزل شمارهٔ ۴۰۶

 

گفتا برون شدی به تماشای ماه نو

از ماه ابروان منت شرم باد رو

عمریست تا دلت ز اسیران زلف ماست

غافل ز حفظ جانب یاران خود مشو

مَفروش عطرِ عقل، به هِندوی زلفِ ما

[...]

حافظ
 

جامی » دیوان اشعار » فاتحة الشباب » غزلیات » شمارهٔ ۷۹۴

 

با این جمال همدم مستان عشق شو

یک بار الست گوی و هزاران بلی شنو

در جام می ز لعل تو یک شمه یافتم

اسباب علم و فضل به میخانه شد گرو

جز تخم آرزوی تو در دل نکشته ایم

[...]

جامی
 

کوهی » دیوان اشعار » غزلیات » شمارهٔ ۲۰۱

 

کوته نمی شود سخن ما به گفتگو

هرشب دو زلف یار شماریم مو بمو

یک ذره سایه نیست در آفاق دیده ام

جائیکه هست ماه به خورشید روبرو

سودای زلف آن گل سیراب سرو قد

[...]

کوهی
 

اهلی شیرازی » دیوان اشعار » غزلیات » شمارهٔ ۱۲۱۲

 

صیدم نکرد غنچه لبی جز بگفتگو

من مرغ زیرکم ندهم دل برنگ و بو

من کیستم که دولت وصلش کنم خیال

خوش دولتی است گر گذرم در خیال او

در کعبه شرف چو سعادت نشد رفیق

[...]

اهلی شیرازی
 

اسیری لاهیجی » دیوان اشعار » غزلیات » شمارهٔ ۴۵۴

 

ما چون بعشق روی تو کردیم دل گرو

ای آرزوی جان و دل از ما جدامشو

بی درد عشق قیمت دل کی شود پدید

دل را که عشق نیست نیرزد به نیم جو

مطرب حدیث عشق سراید ببانگ ساز

[...]

اسیری لاهیجی
 

بابافغانی » دیوان اشعار » غزلیات » شمارهٔ ۴۸۴

 

چشم من از نظارهٔ آن زلف مشک‌بو

چون نافهٔ تری‌ست که خون می‌چکد از او

یک قطره خون سوختهٔ خال گلرخی‌ست

هر غنچهٔ بنفشه که بینم به طرف جو

خونابه‌ای که می‌کشم از تیغ عشق تو

[...]

بابافغانی
 

فضولی » دیوان اشعار فارسی » مقطعات » شمارهٔ ۴۴

 

دی کرد التماس ز من پاک گوهری

کای رند بهر ما صفت زاهدان مگو

گفتم مجوی معرفت زاهدان ز من

زیرا که من ندیده‌ام آن قوم را نکو

فضولی
 

محتشم کاشانی » دیوان اشعار » غزلیات » شمارهٔ ۵۰۶

 

چون برفروزد آینه زان آفتاب رو

رو سوی هر که آورد آتش زند در او

سیلاب تیغ بار چنان تیز رو فتاد

کز سرگذشت آب و مرا تر نشد گلو

زلف تو جادوئیست برآتش گرفته جا

[...]

محتشم کاشانی
 

محتشم کاشانی » دیوان اشعار » قطعات » شمارهٔ ۹۵ - وله ایضا

 

زین زمانه شیخ جمال آن که کس ندید

در دهر یک معرف شیرین ادا چو او

چون کرد از کمال رضا وام جان ادا

تاریخش از معرف شیرین ادا بجو

طبعم چو در غمش الف از ب نمی‌شناخت

[...]

محتشم کاشانی
 

شیخ بهایی » کشکول » دفتر سوم » بخش پنجم - قسمت دوم

 

هر مائده که دست ساز فلک است

یا بی نمک است یا سراسر نمک است

مائیم و پیر میکده و ذکر خیر او

امید ما به اوست، که داریم غیر او؟

شیخ بهایی
 

صائب تبریزی » دیوان اشعار » غزلیات » غزل شمارهٔ ۶۵۴۳

 

کردم اگر چه هر دو جهان رونمای تو

از بی بضاعتی خجلم از لقای تو

آید به حال خود ز تماشای آفتاب

شد چشم هر که خیره ز نور و صفای تو

صد پرده است بیش ز ظلمت حجاب نور

[...]

صائب تبریزی
 

صائب تبریزی » دیوان اشعار » غزلیات » غزل شمارهٔ ۵۸۰۴

 

خون دل است از دهن جام من زیاد

من کیستم که باده چون ارغوان خورم و

صائب تبریزی
 

فیض کاشانی » شوق مهدی » غزلیات » شمارهٔ ۱۳۳

 

ای فیض اگر هوای امامست در سرت

از سر هوس به در کن و ترک هوا بگو

فیض کاشانی
 
 
۱
۲
sunny dark_mode