گنجور

قطران تبریزی » دیوان اشعار » مقطعات » شمارهٔ ۸۹

 

هرگه که من به زلف وی اندر نگه کنم

شادی و خرمی ز دل خویش برکنم

گردد روان سرشکم و گردد تپان دلم

گردد نژند جانم و گردد نوان تنم

هرگه که دست بر شکن زلف او برم

[...]

قطران تبریزی
 

سوزنی سمرقندی » دیوان اشعار » هزلیات » قطعات » شمارهٔ ۲۷ - نجم دین

 

ای نجم دین به خط تو عثمان نداد سیم

نه جمله بی میخم باوی چه فن زنم

دل برکنم ز سیم تو تا از برای سیم

آلات روی عثمان چون سیم برکنم

تو بشکنی برای آنچه دهی خط نجم را

[...]

سوزنی سمرقندی
 

انوری » دیوان اشعار » قصاید » قصیدهٔ شمارهٔ ۱۳۸ - در شکر مجلس صاحب ناصرالدین

 

ای بارگاه صاحب عادل خود این منم

کز قربت تو لاف زمین بوس می‌زنم

تا دامن بساط ترا بوسه داده‌ام

بر جیب چرخ می‌سپرد پای دامنم

تا پای بر مساکن صحنت نهاده‌ام

[...]

انوری
 

سید حسن غزنوی » دیوان اشعار » قصاید » شمارهٔ ۵۹ - در بادیه به التماس امیر حاج گفته

 

جان میبرد به عشرت حوران گلشنم

تن می کشد به خدمت دیوان گلخنم

عیسی است جان پاک و خرست این تن پلید

پیکار خر همی همه بر عیسی افکنم

تن دیو و جان فرشته و من نقش دیو شوم

[...]

سید حسن غزنوی
 

کمال‌الدین اسماعیل » قصاید » شمارهٔ ۱۲۹ - و قال ایضا فی الجربات

 

کوه بلاشدست ز رنج جرب تنم

بیچاره من که کوه بناخن همی کنم

رگهای من چو چنگ برون آمده ز پوست

پس من بناخنان خود آن رگ همی زنم

چون چوب خرگهست برو برپشیزها

[...]

کمال‌الدین اسماعیل
 

عراقی » دیوان اشعار » ترکیبات » شمارهٔ ۲

 

مستم کن آنچنان که ندانم که من منم

خود را دمی مگر به خرابات افگنم

فارغ شوم ز شعبده بازی روزگار

زین حقهٔ دو رنگ جهان مهره برچنم

قلاش وار بر سر عالم نهم قدم

[...]

عراقی
 

مولانا » دیوان شمس » غزلیات » غزل شمارهٔ ۱۷۰۸

 

ای گوش من گرفته توی چشم روشنم

باغم چه می بری چو توی باغ و گلشنم

عمری است کز عطای تو من طبل می خورم

در سایه لوای کرم طبل می زنم

می مالم این دو چشم که خواب است یا خیال

[...]

مولانا
 

سعدی » دیوان اشعار » غزلیات » غزل شمارهٔ ۴۱۱

 

گر تیغ برکشد که محبان همی‌زنم

اول کسی که لاف محبت زند منم

گویند پای دار اگرت سر دریغ نیست

گو سر قبول کن که به پایش درافکنم

امکان دیده بستنم از روی دوست نیست

[...]

سعدی
 

سیف فرغانی » دیوان اشعار » غزلیات » شمارهٔ ۳۹۵

 

گر دست دوست وار در آری بگردنم

پیوسته بوی دوستی آید ز دشمنم

دیده رخ چو آتش تو دید برفروخت

قندیل عشق در دل چون آب روشنم

در سوز و در گداز چو شمعم که روز و شب

[...]

سیف فرغانی
 

جهان ملک خاتون » دیوان اشعار » غزلیات » شمارهٔ ۱۰۶۰

 

گفتم که عهد یار جفاجوی بشکنم

یاد وصالش آمد و بگرفت دامنم

از مهر روی خوب تو چون ذرّه ز آفتاب

سرگشته در هوای تو ای دلستان منم

سر درنیاورم به بهشت برین و حور

[...]

جهان ملک خاتون
 

حافظ » غزلیات » غزل شمارهٔ ۳۴۳

 

چِل سال بیش رفت که من لاف می‌زنم

کز چاکرانِ پیرِ مُغان کمترین منم

هرگز به یُمنِ عاطِفَتِ پیرِ مِی فروش

ساغر تُهی نشد ز مِیِ صافِ روشنم

از جاهِ عشق و دولتِ رندانِ پاکباز

[...]

حافظ
 

امیر شاهی » دیوان اشعار » غزلیات » شمارهٔ ۱۲۶ - استقبال از سلمان ساوجی

 

با تو عمری شد که لاف دوستداری می‌زنم

لاجرم اکنون ز هجرانت به کام دشمنم

غنچه‌وار از دست دل خواهم گریبان چاک زد

چند سوزم لب به مهر و شعله در پیراهنم

گفته‌ای: خون ریزمت دست ار به دامانم زنی

[...]

امیر شاهی
 

نظام قاری » دیوان البسه » قطعات » شمارهٔ ۲۲

 

درهم کشم چوچین قباروی از ملال

کر خاصک آورد که کند پوشش تنم

ور صوف قبرسی دهدم قاقمش بزیر

(اول کسی که لاف محبت زند منم)

نظام قاری
 

صائب تبریزی » دیوان اشعار » غزلیات » غزل شمارهٔ ۵۸۱۸

 

از موج اشک، کام نهنگ است مسکنم

وز برق آه، دیده شیرست روزنم

پرواز من به شهپر سنگ ملامت است

در دست روزگار همانا فلاخنم

سیل فنا مرا نتواند ز ریشه کند

[...]

صائب تبریزی
 

واعظ قزوینی » دیوان اشعار » غزلیات » شمارهٔ ۴۸۵

 

سرهنگ مصر گوشه نشینی کنون منم

پا تا به پیچ کوچه عزلت ز دامنم

از نرمیم، بگردن بدخواه خود کمند

گردم چو تند بر سر خود، تیغ دشمنم

بر ابر، چشم دانه ام از بهر خویش نیست

[...]

واعظ قزوینی
 

جویای تبریزی » دیوان اشعار » غزلیات » شمارهٔ ۸۴۹

 

فصل بهار اسیر گل و سرو و سوسنم

در دام خود کشیده چو طاؤس گلشنم

داغ جنون گلی است که چون بر سرش زدم

مانند شمع ریشه دوانید در تنم

بیخود فتاده ام چو در آیینه شخص عکس

[...]

جویای تبریزی
 

بیدل دهلوی » غزلیات » غزل شمارهٔ ۲۲۵۶

 

تا کی ستم‌ کند سر بی‌مغز بر تنم

زین بار عبرت آبله دوشست‌ گردنم

طفلی‌گذشت و رفت جوانی هم از نظر

پیرم‌ کنون و جان به دم سرد می‌کنم

ماضی‌گرفت دامن مستقبل امید

[...]

بیدل دهلوی
 

سعیدا » دیوان اشعار » غزلیات » شمارهٔ ۴۹۲

 

از حال من مپرس [و] ندامت کشیدنم

خو گشته پشت دست به دندان گزیدنم

هر دم شکست می خورم اما به چشم خلق

از بس شکسته ام ننماید شکستنم

پیچد به خویش دشمن من بیشتر ز پیش

[...]

سعیدا
 

فروغی بسطامی » دیوان اشعار » غزلیات » غزل شمارهٔ ۳۷۰

 

من از کمال شوق ندانم که این تویی

تو از غرور حسن ندانی که این منم

گر برکنند دیده‌ام از ناخن عتاب

گر دیده از شمایل خوب تو برکنم

بگذشتم از بهشت برین آستین فشان

[...]

فروغی بسطامی
 

رضاقلی خان هدایت » تذکرهٔ ریاض العارفین » فردوس در شرح احوال متأخرین و معاصرین » بخش ۵۰ - مظفر کرمانی قُدِّسَ سِرُّه

 

من طایر خجستهٔ طوبی نشیمنم

کامروز گشته این قفس خاک مسکنم

در صورت ارچه در قفس صورتم ولی

بگشوده سوی گلشن معنی است روزنم

خود پا در این قفس ننهادم ولی فکند

[...]

رضاقلی خان هدایت
 
 
۱
۲
sunny dark_mode