جانا مپرس حال که کار از خبر گذشت

چون پای شد ز جای چه خیزد ز سر گذشت

آتش ز آب میرد و شد زنده تر بسی

تا آتش غم تو بر آب جگر گذشت

چندانکه برفراق تو شد آشنا دلم

[...]

شاه فرشته سیرت مسعود درگذشت

همچون فرشته از سر افلاک برگذشت

شاه فرشته سیرت مسعود در گذشت

همچون فرشته از سر افلاک برگذشت

شاه فرشته سیرت مسعود در گذشت

[...]

درد دل من از حد و اندازه درگذشت

از بس که اشک ریختم آبم ز سر گذشت

پایم ز دست واقعه در قیر غم گرفت

کارم ز جور حادثه از دست درگذشت

بر روی من چو بر جگر من نماند آب

[...]

دوشم چه بود بی رخت ای دوست سرگذشت

آب دو چشم در غم رویت ز سر گذشت

گفتی بگوی شرح غم حال خویشتن

ترسم ملول گردی از این باب سرگذشت

کان سرو جان شبی نخرامید سوی ما

[...]

دردم ز اشتیاق تو ز اندازه در گذشت

از پا در اوفتادم و آبم ز سر گذشت

هر دل، که با وفای تو رفت از جهان برون

جان بخش و مشکبو چو نسیم سحر گذشت

بر طور عشق روی تو هر کس که بار یافت

[...]

دردم ز اشتیاق تو ز اندازه در گذشت

از پا در اوفتادم و آبم ز سرگذشت

دردم ز شوق گرده ز اندازه در گذشت

وز شوق کله آب من اکنون زسر گذشت

آمد شمیم کله بریان به نیمشب

جانبخش و مشکبوی، نسیم سحر گذشت

دعوت برای خاطر من بی قیاس ده

[...]

امشب خیال زلف تو از چشم تر گذشت

این رشته با هزار گره زین گهر گذشت

چون موج دست در کمر بحر می کند

هر کس که چون حباب تواند ز سر گذشت

از سنگلاخ دهر دل شیشه بار من

[...]

کارم شب وصال به پاس نظر گذشت

فصل بهار من به ته بال و پر گذشت

دامان بیخودی مده از کف به حرف عقل

از بیم راهزن نتوان زین سفر گذشت

دلبستگی نتیجه نقصان بینش است

[...]

بیگانگی ز شکوه شام و سحر گذشت

تا چند می توان ز دل بیخبر گذشت

از آه و ناله معذرت آسمان مخواه

پرواز ما ز حوصله بال و پر گذشت

غیرت روا نداشت که تنها گذارمش

[...]

عمرم گهی به هجر و گهی در سفر گذشت

تاریخ زندگی همه در درد سر گذشت

گویند اینکه عمر سفر کوته است و من

دیدم که عمر من ز سفر زودتر گذشت

بستی درم ز وصل و گشودی دری ز هجر

[...]