گنجور

منوچهری » دیوان اشعار » مسمطات » شمارهٔ ۸ - در وصف بهار و مدح محمدبن نصر سپهسالار خراسان

 

با این نکو نیت که تو داری بدین صفت

دارد به کارهای تو سلطان تو نیت

زیر نگین خاتم تو کرد مملکت

بفزود هر زمانت یکی جاه و منزلت

منوچهری
 

مسعود سعد سلمان » دیوان اشعار » مسمطات » شمارهٔ ۳ - مدح ملک ارسلان

 

بالیدن و نویدن سرو و چنار بین

کاین پیر کشته گیتی طبع جوان گرفت

مسعود سعد سلمان
 

مسعود سعد سلمان » دیوان اشعار » مسمطات » شمارهٔ ۳ - مدح ملک ارسلان

 

زد کله های دیبا چون دید بوستان

کز خانه باز دوست ره بوستان گرفت

مسعود سعد سلمان
 

مسعود سعد سلمان » دیوان اشعار » مسمطات » شمارهٔ ۳ - مدح ملک ارسلان

 

کو بلبله که وقت نواهای بلبل است

بگریخت زاغ و بلبلش اندر زمان گرفت

مسعود سعد سلمان
 

مسعود سعد سلمان » دیوان اشعار » مسمطات » شمارهٔ ۳ - مدح ملک ارسلان

 

و آراست مهر شاه زمانه زمانه را

تا این زمانه حسن بت مهربان گرفت

مسعود سعد سلمان
 

مسعود سعد سلمان » دیوان اشعار » مسمطات » شمارهٔ ۳ - مدح ملک ارسلان

 

شد قدر ملک عالی چون پیشگاه ملک

سلطان ابوالملوک ملک ارسلان گرفت

مسعود سعد سلمان
 

مسعود سعد سلمان » دیوان اشعار » مسمطات » شمارهٔ ۳ - مدح ملک ارسلان

 

بگذشت ز آب و آتش فرمان جزم تو

بر آب نقش ماند وز آتش نشان گرفت

مسعود سعد سلمان
 

مسعود سعد سلمان » دیوان اشعار » مسمطات » شمارهٔ ۳ - مدح ملک ارسلان

 

می گفت راز ملک تو بر اختر آسمان

تا تو جهان گرفتی دشمن جهان گرفت

مسعود سعد سلمان
 

مسعود سعد سلمان » دیوان اشعار » مسمطات » شمارهٔ ۳ - مدح ملک ارسلان

 

بسته کمر چو شیر دویدند پیش تو

دولت رکاب دادت و نصرت عنان گرفت

مسعود سعد سلمان
 

مسعود سعد سلمان » دیوان اشعار » مسمطات » شمارهٔ ۳ - مدح ملک ارسلان

 

یک لشکر تو بود ولیکن تن تو را

ده لشکر از فریشتگان در میان گرفت

مسعود سعد سلمان
 

مسعود سعد سلمان » دیوان اشعار » مسمطات » شمارهٔ ۳ - مدح ملک ارسلان

 

وز دشمنان دمار برآرند روز جنگ

از مرگ هیچ مرد نخواهد کران گرفت

مسعود سعد سلمان
 

مسعود سعد سلمان » دیوان اشعار » مسمطات » شمارهٔ ۳ - مدح ملک ارسلان

 

مردی و داد زود بگیرد جهان همه

آری جهان به داد و به مردی توان گرفت

مسعود سعد سلمان
 

مسعود سعد سلمان » دیوان اشعار » مسمطات » شمارهٔ ۳ - مدح ملک ارسلان

 

ای شاه عدل ورز بگیری جهان به عدل

کاین طالع مبارک تو آسمان گرفت

مسعود سعد سلمان
 

حمیدالدین بلخی » مقامات حمیدی » المقامة العاشرة - فی العزا

 

معلوم نیست نزد شما کاین نذیر مرگ

اندر میان خلق چو طاف هر دریست

حمیدالدین بلخی
 

حمیدالدین بلخی » مقامات حمیدی » المقامة العاشرة - فی العزا

 

بیحکم او نیفتد برگی ز هیچ شاخ

از جرم خاک تا بمحلی که مشتریست

حمیدالدین بلخی
 

حمیدالدین بلخی » مقامات حمیدی » المقامة العاشرة - فی العزا

 

در مرگ دوستان و رحیل برادران

خندید بر خود آنکه نه بر خویشتن گریست

حمیدالدین بلخی
 

حمیدالدین بلخی » مقامات حمیدی » المقامة الحادیة و العشرون - فی اوصاف بلدة سمرقند

 

دهرش کجا فکند و سپهرش کجا کشید؟

روز و شبش کجا زد و بختش کجا نواخت؟

حمیدالدین بلخی
 

ادیب صابر » دیوان اشعار » مقطعات » شمارهٔ ۱۴

 

ای خسرو ملوک و جهان دار چیره دست

سلطان شرق و غرب و خداوند هر که هست

با دولت جوان تو دهر خرف جوان

با همت بلند تو چرخ بلند پست

نه دیده ملوک چو تو شهریار دید

[...]

ادیب صابر
 

ادیب صابر » دیوان اشعار » ملحقات » مفردات » شمارهٔ ۲

 

آب عنب تو گیر که اهل طرب تویی

اهل آن کس است آنکه زآب عنب گرفت

ادیب صابر
 

ادیب صابر » دیوان اشعار » ترکیبات » شمارهٔ ۱

 

گر دل به دام عشق زخوبی دراوفتد

بر هر دلی که عاشق او شد عتاب نیست

ادیب صابر
 
 
۱
۲
۳
۱۰
sunny dark_mode