ظهیری سمرقندی » سندبادنامه » بخش ۱ - بسم الله الرحمن الرحیم و به نستعین
از تاب جود او چو دل کوه خون گرفت
آوازه درفکند که یاقوت احمرم
ظهیری سمرقندی » سندبادنامه » بخش ۴ - فصل
آن خسروان که نام نکو کسب کرده اند
رفتند و یادگار از ایشان جز آن نماند
نوشین روان اگر چه فراوانش گنج بود
جز نام نیک از پس نوشین روان نماند
ظهیری سمرقندی » سندبادنامه » بخش ۹ - داستان زن و گوسفند و پیلان و حمدونگان
تا بعد از آن زمانه جافی برای او
اندر قدح چه افکند از تلخ و شور خویش
ظهیری سمرقندی » سندبادنامه » بخش ۱۶ - داستان کبک نر با ماده
در جام وصل، باده اسباب خرمی
اوقات عیش و لذت ایام بی غمی
هم از نسیم دولت و اقبال، خوشدلی
هم با وصال دلبر خوشروی، همدمی
انواع نزهت و طرب و عیش بر فزون
[...]
ظهیری سمرقندی » سندبادنامه » بخش ۱۹ - داستان شاهزاده با وزیر و غولان
حورا مگر ز روضه رضوان گریختی؟
نورا مگر ز خیمه خاقان گریختی؟
یا زنده گشت باز سلیمان پادشاه؟
تو چون پری ز پیش سلیمان گریختی
ظهیری سمرقندی » سندبادنامه » بخش ۱۹ - داستان شاهزاده با وزیر و غولان
باشد نسیم وصل تو بر ما گذر کند
چشمت دمی به سوی دل ما نظر کند
ظهیری سمرقندی » سندبادنامه » بخش ۳۴ - داستان صعلوک و شیر و بوزنه
حتی اذا نثر التبلج ورده
متدارکا فطفا علی الریحان
روز آمد و علامت مصقول برکشید
وز آسمان شمامه کافور بردمید
در شد به چتر ماه سنانهای آفتاب
[...]
ظهیری سمرقندی » سندبادنامه » بخش ۵۴ - خاتمت کتاب
اکنون که در دیار تو ای پادشاه دهر
الظلم قد تواری و العدل قد کشف
عقرب سنان بیفکند و خارپشت تیر
ماهی زره نپوشد و بر گستوان کشف