گنجور

عارف قزوینی » دیوان اشعار » غزل‌ها » شمارهٔ ۵ - راز دل

 

از غم هجر تو روزگار ندارم

غیر وصال تو انتظار ندارم

چون خم گیسوی بیقرار تو یک دم

بی رخ ماهت بتا قرار ندارم

بر سر بازار عشقبازی بر کف

[...]

عارف قزوینی
 

عارف قزوینی » دیوان اشعار » غزل‌ها » شمارهٔ ۴۶ - جمهوری عشق سلطنت حسن

 

عشق! مریزادت آن دو بازوی پر زور

قادر و قاهر تویی و ما همه مقهور!

سلطنت حسن را دوام و بقایی

نیست مباش ای پسر مخالف جمهور!

روی مپوشان که بیش از این نتوان دید

[...]

عارف قزوینی
 

عارف قزوینی » دیوان اشعار » غزل‌ها » شمارهٔ ۶۴ - غزلی راجع به کلنل محمد تقی خان

 

زنده به خون‌خواهی‌ات هزار سیاووش

گردد از آن قطره خون که از تو زند جوش

عشق به ایران به خون کشیدت و این خون

کی کند ایرانی ار کس است فراموش

دارد اگر پاس قدر خون تو زیبد

[...]

عارف قزوینی
 

عارف قزوینی » دیوان اشعار » دردریات (مطایبه‌ها) » شمارهٔ ۶ - قصیدهٔ علی‌جان

 

ای تو چو هوشنگ، هوشیار علی‌جان

گویمت این نکته هوش دار علی‌جان

موقعِ تنهایی همچو ذاتِ خداوند

جفت نداری چو کردگار علی‌جان

گر تو شدی یار غار خوش گذرد بر

[...]

عارف قزوینی
 
 
sunny dark_mode