گنجور

ابوالحسن فراهانی » دیوان اشعار » غزلیات » شمارهٔ ۲۴

 

نمی‌خواهم کسی با نازنین من سخن گوید

اگرچه قاصد من باشد و پیغام من گوید

جواب درد دل گر نشنوم زان که عجب نبود

جوابی نشنود دیوانه چون با من سخن گوید

به ترک خواب پیمان بسته بودم میرم و ترسم

[...]

ابوالحسن فراهانی
 

سحاب اصفهانی » دیوان اشعار » غزلیات » شمارهٔ ۱۱۸

 

که با آن شاه خوبان شمه‌ای از حال من گوید

به ماه مصر حال ساکن بیت‌الحزن گوید

ز بس گوید حدیث غیر اگر حرفی به من گوید

نمی‌خواهم که آن شیرین‌زبان با من سخن گوید

به من هرگه رسد ز آن پیش کآرم شکوه‌ای بر لب

[...]

سحاب اصفهانی
 
 
sunny dark_mode