گنجور

فضولی » دیوان اشعار فارسی » غزلیات » شمارهٔ ۳۲

 

به دل از گلعذاری خارخاری کرده‌ام پیدا

بحمدالله نیم بیکار کاری کرده‌ام پیدا

درین گلشن چو گلبن از جفای گردش گردون

بسی خون خورده‌ام تا گلعذاری کرده‌ام پیدا

به خون دیده و دل کرده‌ام صید سگ کویش

[...]

فضولی
 

محتشم کاشانی » دیوان اشعار » غزلیات » شمارهٔ ۳

 

من از رغم غزالی شهسواری کرده‌ام پیدا

شکاری کرده‌ام گم جان شکاری کرده‌ام پیدا

زلیخا طلعتی را رانده‌ام از شهر بند دل

به مصر دلبری یوسف عذاری کرده‌ام پیدا

زمام ناقه محمل نشینی داده‌ام از کف

[...]

محتشم کاشانی
 

مشتاق اصفهانی » دیوان اشعار » غزلیات » شمارهٔ ۱۱

 

خضاب از خون عاشق کن نگاری کرده‌ام پیدا

نگار سر و قد گلعذاری کرده‌ام پیدا

بتی من جسته‌ام کز چهره‌اش پیداست نور حق

عجب آیینه و آیینه‌داری کرده‌ام پیدا

به یک ابرش جهاندن شعله در هر خرمن اندازد

[...]

مشتاق اصفهانی
 

مشتاق اصفهانی » دیوان اشعار » غزلیات » شمارهٔ ۳۹

 

درون غنچه دل خارخاری کرده‌ام پیدا

همانا باز عشق گل‌عذاری کرده‌ام پیدا

به لب سرچشمه نوشی به قد سرو قباپوشی

به تن شایسته بوس و کناری کرده‌ام پیدا

ننازم چون به نقش پای او کآمد به بالینم

[...]

مشتاق اصفهانی
 

آشفتهٔ شیرازی » غزلیات » شمارهٔ ۳۸

 

بیا ساقی شراب خوشگواری کرده‌ام پیدا

شراب خوشگوار بی‌خماری کرده‌ام پیدا

ز رنج باده دوشین حریف ار دردسر دارد

به میخانه حریف میگساری کرده‌ام پیدا

شکست ار تار مطرب یا که مزمارش نمی‌خواند

[...]

آشفتهٔ شیرازی
 
 
sunny dark_mode