گنجور

فخرالدین اسعد گرگانی » ویس و رامین » بخش ۷۸ - رسیدن رامین به مرو نزد ویس

 

شبت تاریک بُد همرنگ مویت

کنون رخشنده شد همرنگ رویت

فخرالدین اسعد گرگانی
 

فخرالدین اسعد گرگانی » ویس و رامین » بخش ۸۶ - پاسخ دادن رامین ویس را

 

نه آنم من که برگردم ز کویت

وگر جانم برآید پیش رویت

فخرالدین اسعد گرگانی
 

فخرالدین اسعد گرگانی » ویس و رامین » بخش ۸۸ - پاسخ دادن رامین ویس را

 

مگر جانم شود رسته به بویت

چنان چون گشته تن خسته به کویت

فخرالدین اسعد گرگانی
 

فخرالدین اسعد گرگانی » ویس و رامین » بخش ۸۹ - پاسخ دادن ویس رامین را

 

همان چشمم که دیدی رنگ رویت

و یا گوشم شنیدی گفت و گویت

فخرالدین اسعد گرگانی
 

فخرالدین اسعد گرگانی » ویس و رامین » بخش ۱۰۴ - نامه نوشتن ویس به پیش رامین

 

همی تا دور مانده‌ستم ز رویت

ز باریکی نمانم جز به مویت

فخرالدین اسعد گرگانی
 

نظامی » خمسه » خسرو و شیرین » بخش ۶۱ - تعزیت‌نامهٔ خسرو به شیرین به افسوس

 

و گر شد قطره‌ای آب از سبو‌یت

بسا دجله که سر دارد به جویت

نظامی
 

نظامی » خمسه » خسرو و شیرین » بخش ۶۸ - دیدن شیرین و سخن گفتن با او

 

همین باشد نثارافشان کویَت

به رویَت شادم ای شادی به رویَت

نظامی
 

نظامی » خمسه » خسرو و شیرین » بخش ۷۰ - پاسخ دادن خسرو شیرین را

 

نه رندی بوده‌ام در عشق رویت

که تنبوری به دست آیم به کویَت

نظامی
 

عطار » الهی نامه » بخش سوم » (۶) حکایت یوسف و ابن یامین علیهما السلام

 

بدو گفتا که گر شد زرد رویت

پشولیده چرا شد مشک مویت

عطار
 

عطار » الهی نامه » بخش بیستم » (۷) حکایت یوسف با زلیخا علیه السلام

 

وگر از جان فشاندن نیست بویت

ندارد هیچ سودی گفت و گویت

عطار
 

عطار » الهی نامه » بخش بیست و یکم » (۱) حکایت امیر بلخ و عاشق شدن دختر او

 

غلامش گفت ای من خاک کویت

چو می‌داری ز من پوشیده رویت

عطار
 

عطار » الهی نامه » بخش بیست و دوم » (۷) حکایت ابوعلی فارمدی

 

اگر این رنگ افتد بر رگویت

دو عالم عنبرین گردد ز بویت

عطار
 

عطار » اسرارنامه » بخش پانزدهم » بخش ۱ - المقاله الخامس عشر

 

هزاران غم فرو آمد برویت

که تا یک آب آمد در گلویت

عطار
 

عطار » خسرونامه » بخش ۱۷ - دیدن گل هرمز را در باغ و عاشق شدن

 

اگر تو توبه نکنی زارزویت

بگویم تا ببرّد شاه مویت

عطار
 

عطار » خسرونامه » بخش ۲۰ - پاسخ دادن هرمز دایه را

 

بخوردی لاجرم، شادی برویت

بگیرد استخوانی در گلویت

عطار
 

عطار » خسرونامه » بخش ۲۹ - رفتن خسرو به طبیبی بر بالین گلرخ

 

چو دل پروانه شد در عکس رویت

جنون آوردم از زنجیر مویت

عطار
 

عطار » خسرونامه » بخش ۳۱ - بیمار گشتن جهان افروز

 

منم ناشسته روی از خاک کویت

تویی بیغم که صد شادی برویت

عطار
 

عطار » خسرونامه » بخش ۴۶ - آگاهی یافتن خسرو از پیدا شدن گل

 

چرا کژ گویی ای من خاک کویت

که کژ گفتن بریزد آب رویت

عطار
 

عطار » خسرونامه » بخش ۵۵ - آگاهی یافتن قیصر از آمدن خسرو

 

ز که پرسم ندانم راه کویت

که در کوی اوفتادم زارزویت

عطار
 
 
۱
۲
۳
۵
sunny dark_mode