گنجور

فخرالدین اسعد گرگانی » ویس و رامین » بخش ۵۵ - عروسى کردن رامین با گل

 

ترا کرده‌ست دایه سخت بیهوش

نیاری سوی پند دیگران گوش

فخرالدین اسعد گرگانی
 

فخرالدین اسعد گرگانی » ویس و رامین » بخش ۶۰ - نامه نوشتن ویس به رامین و دیدار خواستن

 

همانا کردی آن تلخی فراموش

که بودی از هوا بی صبر و بی هوش

فخرالدین اسعد گرگانی
 

فخرالدین اسعد گرگانی » ویس و رامین » بخش ۶۰ - نامه نوشتن ویس به رامین و دیدار خواستن

 

چنین است آدمی بی رام و بی هوش

کند سختی و شادی را فراموش

فخرالدین اسعد گرگانی
 

فخرالدین اسعد گرگانی » ویس و رامین » بخش ۶۵ - نامهٔ پنجم اندر جفا بردن از دوست

 

مگر آن روزها کردی فراموش

که تو بودی زمن بی صبر و بی هوش

فخرالدین اسعد گرگانی
 

فخرالدین اسعد گرگانی » ویس و رامین » بخش ۷۶ - پاسخ نامهء ویس از رامین

 

نبید خوشگوار و داروی هوش

بهشت خرمی و چشمهٔ نوش

فخرالدین اسعد گرگانی
 

فخرالدین اسعد گرگانی » ویس و رامین » بخش ۷۹ - پاسخ دادن رامین ویس را

 

مگر کردی به گفت دشمنان گوش

که زی تلخ شد آن مهر چون نوش

فخرالدین اسعد گرگانی
 

فخرالدین اسعد گرگانی » ویس و رامین » بخش ۹۶ - پاسخ دادن رامین ویس را

 

کنون آن گفتها کردی فراموش

نه در دل جای آن دادی نه در گوش

فخرالدین اسعد گرگانی
 

فخرالدین اسعد گرگانی » ویس و رامین » بخش ۱۱۰ - نشستن رامین بر تخت شهنشاهى

 

ز دلها گشت بیدادی فراموش

توانگر شد هر آن کاو بود بی توش

فخرالدین اسعد گرگانی
 

فخرالدین اسعد گرگانی » ویس و رامین » بخش ۱۱۱ - وفات کردن ویس

 

چو دل را دارم از تیمار پر جوش

زبان را دارم از گفتار خاموش

فخرالدین اسعد گرگانی
 
 
۱
۲
sunny dark_mode