گنجور

فخرالدین اسعد گرگانی » ویس و رامین » بخش ۱۰۲ - رفتن موبد به شکار

 

سخن هست اشک من دیده زبانم

همی گوید همه کس را نهانم

فخرالدین اسعد گرگانی
 

فخرالدین اسعد گرگانی » ویس و رامین » بخش ۱۰۲ - رفتن موبد به شکار

 

تو با لشکر برفتی وای جانم

که آمد لشکری از اندُهانم

فخرالدین اسعد گرگانی
 

فخرالدین اسعد گرگانی » ویس و رامین » بخش ۱۰۲ - رفتن موبد به شکار

 

فرستم میغها از دود جانم

درو آب از سرشک دیدگانم

فخرالدین اسعد گرگانی
 

فخرالدین اسعد گرگانی » ویس و رامین » بخش ۱۰۲ - رفتن موبد به شکار

 

شبی چونان بدیده دیدگانم

چنین روزی بدیدن چون توانم

فخرالدین اسعد گرگانی
 

فخرالدین اسعد گرگانی » ویس و رامین » بخش ۱۰۴ - نامه نوشتن ویس به پیش رامین

 

فراق آمد همه راز نهانم

به خونابه نویسد بر، رخانم

فخرالدین اسعد گرگانی
 

فخرالدین اسعد گرگانی » ویس و رامین » بخش ۱۰۴ - نامه نوشتن ویس به پیش رامین

 

نصیحت می‌کنندم دوستانم

ملامت می‌کنندم دشمنانم

فخرالدین اسعد گرگانی
 

فخرالدین اسعد گرگانی » ویس و رامین » بخش ۱۰۴ - نامه نوشتن ویس به پیش رامین

 

خیال روی تو در دیدگانم

همی گرید ز راه دیده جانم

فخرالدین اسعد گرگانی
 

فخرالدین اسعد گرگانی » ویس و رامین » بخش ۱۰۴ - نامه نوشتن ویس به پیش رامین

 

کنون اندر وفای تو همانم

گوا دارم ز خونین دیدگانم

فخرالدین اسعد گرگانی
 

فخرالدین اسعد گرگانی » ویس و رامین » بخش ۱۰۴ - نامه نوشتن ویس به پیش رامین

 

همی تا تو رسی فریاد جانم

به راهت بر، نشسته دیدبانم

فخرالدین اسعد گرگانی
 

فخرالدین اسعد گرگانی » ویس و رامین » بخش ۱۱۰ - نشستن رامین بر تخت شهنشاهى

 

کنون کردی چو سالار جهانم

بدار اندر پناه سایبانم

فخرالدین اسعد گرگانی
 

فخرالدین اسعد گرگانی » ویس و رامین » بخش ۱۱۳ - در انجام کتاب گوید

 

کریما تا ترا دیدم چنانم

که کاری جز طرب کردن ندانم

فخرالدین اسعد گرگانی
 
 
۱
۳
۴
۵
sunny dark_mode