گنجور

عطار » الهی نامه » روایت دیگر دیباچۀ الهی‌نامه » در آغاز آلهی نامه

 

همه جان گردم و تن را بمانم

روان را از دل و جان وا رهانم

عطار
 

عطار » الهی نامه » روایت دیگر دیباچۀ الهی‌نامه » در آغاز آلهی نامه

 

مرا توفیق ده تا حمد خوانم

صفات ذات تو بر لفظ رانم

عطار
 

عطار » بلبل نامه » بخش ۱۲ - پیغام فرستادن بلبل بدست بادصبا و اشتیاق او به گل

 

اگر عمرت بود زین پس بمانم

وگرنه جان به عشقت برفشانم

عطار
 

عطار » اسرارنامه » بخش اول » بخش ۱ - المقالة الاولی فی التوحید

 

تویی در ضمن سر عقل و جانم

چنین گوهر فشان زان شد زبانم

عطار
 

عطار » اسرارنامه » بخش سیزدهم » بخش ۱ - المقاله الثالث عشر

 

ز خود چندین سخن تا چند رانم

چو می‌دانم که چیزی می‌ندانم

عطار
 

عطار » اسرارنامه » بخش چهاردهم » بخش ۴ - الحکایه و التمثیل

 

مرا عمریست تا در بند آنم

که تا با هم دمی رمزی برانم

عطار
 

عطار » اسرارنامه » بخش بیست و دوم » بخش ۱ - المقاله الثانیه و العشرون

 

جواهر بین که از دریای جانم

همی ریزد پیاپی بر زفانم

عطار
 

عطار » خسرونامه » بخش ۱ - بسم اللّه الرحمن الرحیم

 

بجز تو درجهان کس را ندانم

بجز تو جاودان کس را نخوانم

عطار
 

عطار » خسرونامه » بخش ۱۷ - دیدن گل هرمز را در باغ و عاشق شدن

 

بلب گه جان دهم گه جان ستانم

ز خوبی هیچ باقی میندانم

عطار
 

عطار » خسرونامه » بخش ۱۷ - دیدن گل هرمز را در باغ و عاشق شدن

 

اگرچه دردمند و ناتوانم

روا باشد که درمانی بدانم

عطار
 

عطار » خسرونامه » بخش ۱۷ - دیدن گل هرمز را در باغ و عاشق شدن

 

ازآن ترسم که گر راز نهانم

بگویم سر ببرّند از زبانم

عطار
 

عطار » خسرونامه » بخش ۱۸ - خطاب با حقیقت جان در معنی زاری كردن گلرخ

 

بگل گفت ای شده در خون جانم

بجانم سیر کردی از جهانم

عطار
 

عطار » خسرونامه » بخش ۱۹ - گفتار در رخصت دادن دایه گلرخ را در عشق هرمز و حیله ساختن

 

کنون چون یافتی بس رایگانم

مکن هرگز سبک بر دل گرانم

عطار
 

عطار » خسرونامه » بخش ۲۰ - پاسخ دادن هرمز دایه را

 

الا ای دایه تا کی اشک رانم

بگو با من که تا جایت بدانم

عطار
 

عطار » خسرونامه » بخش ۲۰ - پاسخ دادن هرمز دایه را

 

زهی شهزاده کز ننگت چنانم

که میخواهم که در عالم نمانم

عطار
 

عطار » خسرونامه » بخش ۲۲ - آغاز عشقنامۀ خسرو و گل

 

سخن گرچه نگفت او نیک دانم

که میگفت او که سر تا پا زبانم

عطار
 

عطار » خسرونامه » بخش ۲۳ - زاری هرمز در عشق گل پیش دایه

 

گلش گفت ای گرامی تر ز جانم

چه آوردی خبر از گلستانم

عطار
 

عطار » خسرونامه » بخش ۲۳ - زاری هرمز در عشق گل پیش دایه

 

بدو گفت ای بتو دل زنده جانم

چگونه شکر تو گفتن توانم

عطار
 

عطار » خسرونامه » بخش ۲۷ - نامه نوشتن گل به خسرو در فراق و ناخوشی

 

مپرس از من که گر پرسی چنانم

که بوی خون زند از سوز جانم

عطار
 
 
۱
۲
۳
۴
۵
۱۴
sunny dark_mode