گنجور

عطار » جوهرالذات » دفتر دوم » بخش ۴۲ - در صفات جام عشق فرماید

 

چگویم وصف تو وصفت ندانم

وگر دانم ندانم تا چه خوانم

عطار
 

عطار » جوهرالذات » دفتر دوم » بخش ۴۲ - در صفات جام عشق فرماید

 

منم اینجایگه عطّار جانم

که میدانم ز خویش و خویش خوانم

عطار
 

عطار » جوهرالذات » دفتر دوم » بخش ۴۴ - در صفات جان و دل گوید

 

دلم آگاه شد از راز جانم

حقیقت یافت وصل اندر نهانم

عطار
 

عطار » جوهرالذات » دفتر دوم » بخش ۴۵ - در سؤال کردن در صفات مرگ و حیات یافتن آنجا فرماید

 

بیان وقتی در اینجاگه توانم

یقین گردد چو نبود در گمانم

عطار
 

عطار » جوهرالذات » دفتر دوم » بخش ۴۵ - در سؤال کردن در صفات مرگ و حیات یافتن آنجا فرماید

 

من اینجا این زمان معشوق جانم

که جان را بیشکی راز نهانم

عطار
 

عطار » جوهرالذات » دفتر دوم » بخش ۴۶ - حکایت در وقت پیر گوید

 

مرا گفتا که ای جان و جهانم

چگونه من که من چیزی ندانم

عطار
 

عطار » جوهرالذات » دفتر دوم » بخش ۴۶ - حکایت در وقت پیر گوید

 

نخواهم گشت از تو یک زمانم

که بیشک مر توئی جان و جهانم

عطار
 

عطار » جوهرالذات » دفتر دوم » بخش ۴۶ - حکایت در وقت پیر گوید

 

امید از روی تست ای جان جانم

که بیشک خود توئی راز نهانم

عطار
 

عطار » جوهرالذات » دفتر دوم » بخش ۴۷ - سؤال کردن در علم تفسیر فرماید رحمةاللّه

 

شدم خاموش تا کل جان جانم

نمود اینجا رخ از پرده عیانم

عطار
 

عطار » جوهرالذات » دفتر دوم » بخش ۴۷ - سؤال کردن در علم تفسیر فرماید رحمةاللّه

 

دل من واصلست این لحظه جانم

یکی اینجا است درعین العیانم

عطار
 
 
۱
۱۲
۱۳
۱۴
sunny dark_mode