گنجور

عطار » دیوان اشعار » غزلیات » غزل شمارهٔ ۸۵

 

جهانی جان چو پروانه از آن است

که آن ترسا بچه شمع جهان است

به ترسایی درافتادم که پیوست

مرا زنارِ زلفش بر میان است

درآمد دوش آن ترسا بچه مست

[...]

عطار
 

عطار » دیوان اشعار » غزلیات » غزل شمارهٔ ۸۶

 

همه عالم خروش و جوش از آن است

که معشوقی چنین پیدا، نهان است

ز هر یک ذره خورشیدی مهیاست

ز هر یک قطره‌ای بحری روان است

اگر یک ذره را دل برشکافی

[...]

عطار
 

عطار » دیوان اشعار » غزلیات » غزل شمارهٔ ۸۷

 

رهی کان ره نهان اندر نهان است

چو پیدا شد عیان اندر عیان است

چه می‌گویم چه پیدا و چه پنهان

که این بالای پیدا و نهان است

چه می‌گویم چه بالا و چه پستی

[...]

عطار
 

عطار » بلبل نامه » بخش ۴ - رفتن باز بطلب بلبل و خواندن او را بسلیمان

 

نشان بندهٔ مقبل همان است

که پیش از کار کردن کاردان است

عطار
 

عطار » بلبل نامه » بخش ۲۵ - حکایت

 

همه عالم پر از آثار جان است

ولی جان از همه عالم نهان است

عطار
 

عطار » بلبل نامه » بخش ۳۴ - نصیحت پذیرفتن موش خوار

 

زمین سفلیان را آسمان است

سرای علویان را آستان است

عطار
 

عطار » اسرارنامه » بخش یازدهم » بخش ۳ - الحکایه و التمثیل

 

عجب تر گفت نزدیک من آن است

که در دریا ز خود کس را نشان است

عطار
 

عطار » اسرارنامه » بخش یازدهم » بخش ۴ - الحکایه و التمثیل

 

یقین می‌دان که مغز و پوست یکسان است

ولی از پیش چشم خواجه پنهان است

عطار
 

عطار » اسرارنامه » بخش یازدهم » بخش ۶ - الحکایه و التمثیل

 

وجود آیینه است اما نهان است

عدم آیینه را آیینه‌دان است

عطار
 

عطار » اسرارنامه » بخش دوازدهم » بخش ۶ - الحکایه و التمثیل

 

ندانم بام بُستانت چه سان است

که زندان تو باری بوستان است

عطار
 

عطار » اسرارنامه » بخش دوازدهم » بخش ۶ - الحکایه و التمثیل

 

برین نطع زمینت بیم جان است

که دم چون ریگ در شیشه روان است

عطار
 

عطار » خسرونامه » بخش ۲۸ - رسیدن نامهٔ گل به خسرو و زاری کردن او و رفتن در پی گل به اسپاهان

 

از این صورت صفت خامش زبان است

صفت نتوان که این صورت چه سان است

عطار
 

عطار » سی فصل » بخش ۹

 

امیرالمؤمنین شرح بیان است

امیرالمؤمنین نطق زبان است

عطار
 

عطار » هیلاج نامه » بخش ۱۲ - در نموداری اعیان و خورشید جان فرماید

 

درون خاک جان عاشقان است

در اینجا گه لقای جاودان است

عطار
 

عطار » هیلاج نامه » بخش ۱۲ - در نموداری اعیان و خورشید جان فرماید

 

جمال جان جان در جان عیان است

ولی از چشم نامحرم نهان است

عطار
 

عطار » هیلاج نامه » بخش ۲۳ - در معنی وَ سَقاهُمْ رَبُّهُمْ شَراباً طَهوراً فرماید

 

دوای درد تو جان جهان است

کی اینجا گه ترا عین العیان است

عطار
 

عطار » هیلاج نامه » بخش ۲۴ - در آنچه شریعت و حقیقت مراد یکی است

 

صبور است او یقین و راز دان است

حقیقت اندر اینجا بود جان است

عطار
 

عطار » هیلاج نامه » بخش ۲۸ - در خلوت و عزلت ودیدار الوهیت گوید

 

جهان و هرچه در روی جهان است

همه از ذات حق عکسی عیان است

عطار
 

عطار » هیلاج نامه » بخش ۲۹ - در هدایت یافتن در شریعت فرماید

 

چه شور است اینکه در جان جهان است

مگر منصور بین عین العیان است

عطار
 

عطار » مظهر » بخش ۳ - در اشاره به کتب و تألیفات خود فرماید

 

تو بشناس آنکه مقصود جنان است

معین و رهبر این کاروان است

عطار
 
 
۱
۲
sunny dark_mode