×
امیرخسرو دهلوی » دیوان اشعار » خسرو و شیرین » بخش ۱۷ - رفتن خسرو به اصفهان به هوای شکر
برد سلکی ز مروارید شب تاب
به یک رشته درون صد قطرهٔ آب
امیرخسرو دهلوی » دیوان اشعار » خسرو و شیرین » بخش ۲۶ - از جواب نامهٔ شیرین به خسرو
کنی خود با هم آغوش دگر خواب
دهی گوش من بی خواب را تاب
امیرخسرو دهلوی » دیوان اشعار » خسرو و شیرین » بخش ۲۷ - بازگشت خسرو از اصفهان و خواب دیدن او
دو ساغر در دو دستش صاف و نایاب
یکی پر شیر و دیگر پر ز جلاب
امیرخسرو دهلوی » دیوان اشعار » خسرو و شیرین » بخش ۲۷ - بازگشت خسرو از اصفهان و خواب دیدن او
بزرگ امید گفتش کز همه باب
چو تو بیدار نتوان دید در خواب
امیرخسرو دهلوی » دیوان اشعار » خسرو و شیرین » بخش ۲۸ - رفتن خسرو پیش فرهاد و مناظرهٔ ایشان
بگفت آید گهی خوابت درین باب
بگفت آری برادر خواندهٔ خواب
امیرخسرو دهلوی » دیوان اشعار » خسرو و شیرین » بخش ۳۶ - شکر ریزی عروسی خسرو و شیرین و فرستادن خسرو انگشتری را به رسم پیمان
چو مه در چادر شب رفت در خواب
فرو پیچیدگی گردون نطع مهتاب
امیرخسرو دهلوی » دیوان اشعار » خسرو و شیرین » بخش ۳۸ - زفاف خسرو و شیرین
نخست آن تشنه لب خشک بی تاب
دهن را ز آب حیوان کرد سیراب
امیرخسرو دهلوی » دیوان اشعار » خسرو و شیرین » بخش ۳۹ - مجلس ساختن خسرو پرویز با حکیمان
اگر صد سال گردانند دولاب
چه کم گردد ز دریا قطرهای آب
۱
۲