گنجور

اهلی شیرازی » دیوان اشعار » قطعات » شمارهٔ ۸۰

 

دلا اگر همه کاری بسعی پیش رود

بسعی کار سعادت نمیرود از پیش

ز بخت خویش چه رنجی بر آسمان بنگر

که هر ستاره برآید بقدر طالع خویش

اهلی شیرازی
 

نظیری نیشابوری » دیوان اشعار » غزلیات » شمارهٔ ۳۲۳

 

به اختیار تو در باختم ارادت خویش

کنون به لطف تو مستغنیم من درویش

نمی توان دل یک ذره بی جراحت یافت

ز ابروی تو که تیری خطا نکرد از کیش

ز صد هزار یکی با تو ره به سر نبریم

[...]

نظیری نیشابوری
 

عرفی » غزلیات » غزل شمارهٔ ۳۹۰

 

کجاست نشتر مژگان دوست تا دل ریش

هزار چرخ زند بی خودانه بر سر بیش

تو هم ز بتکده آیی و طواف کعبه کنی

اگر نقاب گشایم ز حسن طینت خویش

همه ز عاقبت اندیش اند سرگردان

[...]

عرفی
 

کلیم » دیوان اشعار » غزلیات » غزل شمارهٔ ۴۰۹

 

بروی مرهم مرهم نهیم بر دل ریش

که زخم بر سر زخمست و نیش بر سر نیش

اگر ببادیه چون بیکسان هلاک شویم

زگردباد به بندیم نخل ماتم خویش

پر است خاطر آن بیوفا ز کینه ما

[...]

کلیم
 

صائب تبریزی » دیوان اشعار » تک‌بیتهای برگزیده » تک‌بیت شمارهٔ ۹۷۱

 

ز گاهواره تسلیم کن سفینهٔ خویش

میان بحر بلا در کنار مادر باش

صائب تبریزی
 

صائب تبریزی » دیوان اشعار » غزلیات » غزل شمارهٔ ۵۰۲۳

 

رود چگونه به این ضعف کار من از پیش ؟

که من به پای نسیم سحر روم ازخویش

شود عیار بد ونیک در سفر ظاهر

یکی است تیر کج و راست تا بود درکیش

عجب که برق فنا گرد من تواند یافت

[...]

صائب تبریزی
 

صائب تبریزی » دیوان اشعار » غزلیات » غزل شمارهٔ ۵۰۲۴

 

مخور چو لاله و گل، روی دست ساغر عیش

که در رکاب نسیم فناست دفتر عیش

ستاره سحری و چراغ صبحدم است

به چشم وقت شناسان فروغ اختر عیش

مده به عیش سبکسیر صحبت غم را

[...]

صائب تبریزی
 

قدسی مشهدی » غزلیات » شمارهٔ ۳۱۵

 

کَنم به ناخن حسرت، بدن من درویش

بدین وسیله مگر ناخنی زنم در خویش

ز ننگ شیخ و برهمن، چرا نظربازان

به هم چو تیر نیایند راست در یک کیش؟

نیَم ملول ز تقدیم مدعی، چه عجب

[...]

قدسی مشهدی
 

فیض کاشانی » دیوان اشعار » غزلیات » غزل شمارهٔ ۴۸۹

 

چو جان ز قدس سرازیر گشت با دلریش

که تا سفر کند از خویشتن بخود در خویش

فتاد در ظلمات ثلاث و حیران شد

نه راه پیش نه پس داشت ماند در تشویش

ز حادثات و نوایب به بر و بحر افتاد

[...]

فیض کاشانی
 

قصاب کاشانی » دیوان اشعار » غزلیات » شمارهٔ ۱۸۶

 

هزار حیف کزین عمر پنج‌روزه خویش

نیافتیم که ما را چه خواهد آمد پیش

به سعی ناخن تدبیر خویش غره مباش

که عقده‌ها است در این راه پرخطر در پیش

به شهد بیهده دست طمع دراز مکن

[...]

قصاب کاشانی
 

نشاط اصفهانی » دیوان اشعار » غزلیات » شمارهٔ ۱۵۷

 

اگر چه ناصح ما مشفق است و خیر اندیش

به تندرست چه گویم من از جراحت ریش

بهیچ حادثه ما را غمین نشاید داشت

که از وجود تو شادیم نی زهستی خویش

غمش نهفته نشاید بدل که مقدم شاه

[...]

نشاط اصفهانی
 

محیط قمی » هفت شهر عشق » شمارهٔ ۲۰ - مختوم به مدح حضرت مالک اشتر روحی له الفدا

 

مرید عشق نجوید، مراد خاطر خویش

خوش است عارف سالک، به هر چه آید پیش

نکو است آن چه کند دلستان، چه جور و چه مهر

خوش است هرچه زجانان رسد، چه نوش و چه نیش

غلام همت آنم که خاطر مجموع

[...]

محیط قمی
 

محیط قمی » هفت شهر عشق » شمارهٔ ۶۱ - مختوم به مدح خانواده ی عصمت و طهارت علیه السلام

 

عجب مدار اگر وضع عالم است پریش

که یار کرده پریشان شکنج طُرّه ی خویش

مکن به حلقه ی گیسوی او گذار، ای دل

که هر که یافت در آن پرده راه، گشت پریش

به جد و جهد گشودم گره زطره ی دوست

[...]

محیط قمی
 

صامت بروجردی » کتاب الروایات و المصائب » شمارهٔ ۸ - شکوه و زینب (ع) سر قبر مادر

 

سلام کرد به حسرت فکند سر در پیش

زبان حال به مادر بگفت با دل ریش

صامت بروجردی
 

صفای اصفهانی » دیوان اشعار » مسمطات » مسمط در منقبت حضرت شاه اولیا علی مرتضی روحی و ارواحنا فداه

 

به کفر زلف مرا چاک زد به دامن کیش

ز خسروان نظر افکند بر من درویش

به نوشداروی جان کرد مرهم دل ریش

بگفتمش به ازین هست منزلی در پیش

صفای اصفهانی
 

ادیب الممالک » دیوان اشعار » غزلیات » شمارهٔ ۶۸

 

سه‌شنبه خواند مرا آن صنم به خانه خویش

که مرهمی نهد از راه مهر بر دل ریش

سه شنبه گشت دوشنبه دوشنبه آدینه

کنون بینم آدینه را چه آید پیش

از آن زمان که هلال دو هفته یعنی بدر

[...]

ادیب الممالک
 
 
۱
۲
sunny dark_mode