گنجور

ادیب صابر » دیوان اشعار » قصاید » شمارهٔ ۱۷

 

تویی که مهر تو در مهرگان بهار من است

که چهره تو گلستان و لاله زار من است

مرا ز کم شدن سبزه بس اثر نکند

چو خط سبز تو از سبزه یادگار من است

بهار و سرو و گل و سوسن ای بهار بتان

[...]

ادیب صابر
 

عرفی » غزلیات » غزل شمارهٔ ۸۵

 

نگفتن و نشنودن زبان و گوش من است

هزار نغمه گره در لب خاموش من است

می ای که می رود امروز در گلوی دو کون

کمینه جرعه ی ته شیشه های دوش من است

به محفلی که اسیران کشند خون جگر

[...]

عرفی
 
 
sunny dark_mode