گنجور

قطران تبریزی » دیوان اشعار » قصاید » شمارهٔ ۶۳ - در مدح ابومنصور

 

بتا گل رخ تو کرده از بنفشه سپر

دو زلف تست دو جراره بنفشه سپر

ز تیر چشم تو ترسنده شد گل رخ تو

ز مشگناب زره کرد و از بنفشه سپر

میان زلف تو و چشم تو نبرد افتاد

[...]

قطران تبریزی
 

قطران تبریزی » دیوان اشعار » قصاید » شمارهٔ ۷۷ - در مدح ابوالخلیل جعفر

 

ز روزنامه شاهان چنین دهند خبر

چنین کنند بزرگان چیره دست هنر

که شهریار زمین کرد و پادشاه زمان

امیر و سید و خورشید خسروان جعفر

اگرچه دیر همی داد داد او گردون

[...]

قطران تبریزی
 

قطران تبریزی » دیوان اشعار » مقطعات » شمارهٔ ۶۹

 

ایا ز عز و شرف تاج برنهاده بسر

زمانه بر ده همه عمر دشمنانت بسر

اگر بجای پسر دختر آیدت چه زیان

که دختر چو تو باشد به از هزار پسر

اگر شهی را باشد دو صد پسر همه شیر

[...]

قطران تبریزی
 

قطران تبریزی » دیوان اشعار » قصاید » شمارهٔ ۵۵ - در مدح ملک جستان و ابوالمعالی قوام الدین

 

چو زلف او ندهد بوی هیچ اسپر غم

چو روی ندهد هیچ روزگار نگار

قطران تبریزی
 

قطران تبریزی » دیوان اشعار » قصاید » شمارهٔ ۵۵ - در مدح ملک جستان و ابوالمعالی قوام الدین

 

نسیم آن ببهار است و آن این همه روز

نگار این همه سالست و آن او ببهار

قطران تبریزی
 

قطران تبریزی » دیوان اشعار » قصاید » شمارهٔ ۵۵ - در مدح ملک جستان و ابوالمعالی قوام الدین

 

رخان دوست همی بین اگر بشد نسرین

لبان دوست همی بوس اگر بشد گلنار

قطران تبریزی
 

قطران تبریزی » دیوان اشعار » قصاید » شمارهٔ ۵۵ - در مدح ملک جستان و ابوالمعالی قوام الدین

 

بجای لاله ببینش دو خد دیبا گون

بجای مشگ ببوی آن دو زلف عنبر بار

قطران تبریزی
 

قطران تبریزی » دیوان اشعار » قصاید » شمارهٔ ۵۵ - در مدح ملک جستان و ابوالمعالی قوام الدین

 

بجای سوسن بس باد دوستان بر دوست

بجای نرگس بس باد چشم دل بر یار

قطران تبریزی
 

قطران تبریزی » دیوان اشعار » قصاید » شمارهٔ ۵۵ - در مدح ملک جستان و ابوالمعالی قوام الدین

 

اگر نثار نیارد بنفشه زار رواست

کند دو دیده من بر دو زلف یار نثار

قطران تبریزی
 

قطران تبریزی » دیوان اشعار » قصاید » شمارهٔ ۵۵ - در مدح ملک جستان و ابوالمعالی قوام الدین

 

سحرگهان بشنو زاری من ار نکند

تذرو زاری در سبزه کبک در کهسار

قطران تبریزی
 

قطران تبریزی » دیوان اشعار » قصاید » شمارهٔ ۵۵ - در مدح ملک جستان و ابوالمعالی قوام الدین

 

اگرباصل خزان از بهار بهتر نیست

چرا شود بخزان بوستان بسان بهار

قطران تبریزی
 

قطران تبریزی » دیوان اشعار » قصاید » شمارهٔ ۵۵ - در مدح ملک جستان و ابوالمعالی قوام الدین

 

چرا نثار کند در بهار شاخ درم

نثار شاخ چرا در خزان بود دینار

قطران تبریزی
 

قطران تبریزی » دیوان اشعار » قصاید » شمارهٔ ۵۵ - در مدح ملک جستان و ابوالمعالی قوام الدین

 

چو روی دلبر من گل بخفت خار بخاست

بدست بادی چون آه عاشق غمخوار

قطران تبریزی
 

قطران تبریزی » دیوان اشعار » قصاید » شمارهٔ ۵۵ - در مدح ملک جستان و ابوالمعالی قوام الدین

 

بناف جانان ماند فراز شاخ بهی

ز مشگ مشگین زلفش بر او نشسته غبار

قطران تبریزی
 

قطران تبریزی » دیوان اشعار » قصاید » شمارهٔ ۵۵ - در مدح ملک جستان و ابوالمعالی قوام الدین

 

بسیب سرخ و بزرد آبی اندرون نگری

دلت طلب نکند گلستان و نرگس زار

قطران تبریزی
 

قطران تبریزی » دیوان اشعار » قصاید » شمارهٔ ۵۵ - در مدح ملک جستان و ابوالمعالی قوام الدین

 

چو صره های درخشنده نارها و چنانک

دریده یک یک صره کفیده یک یک نار

قطران تبریزی
 

قطران تبریزی » دیوان اشعار » قصاید » شمارهٔ ۵۵ - در مدح ملک جستان و ابوالمعالی قوام الدین

 

فراز تاک رزان خوشه ها سیاه و سپید

چو زنگ و روم بهم در شده معاشر و یار

قطران تبریزی
 

قطران تبریزی » دیوان اشعار » قصاید » شمارهٔ ۵۵ - در مدح ملک جستان و ابوالمعالی قوام الدین

 

یکی گرفته رخ خویشتن بزرد نقاب

یکی نهفته تن خویشتن بسرخ ازار

قطران تبریزی
 

قطران تبریزی » دیوان اشعار » قصاید » شمارهٔ ۵۵ - در مدح ملک جستان و ابوالمعالی قوام الدین

 

یکی چو زر گر آب زریز زاید زر

یکی چو قار کر آب عقیق بارد قار

قطران تبریزی
 

قطران تبریزی » دیوان اشعار » قصاید » شمارهٔ ۵۵ - در مدح ملک جستان و ابوالمعالی قوام الدین

 

نشسته زاغ سیه بر درخت گوئی هست

بدار بر سر خصمان شاه گیتی دار

قطران تبریزی
 
 
۱
۲
۳
۵
sunny dark_mode