گنجور

رودکی » ابیات پراکنده » شمارهٔ ۱۶۸

 

به جمله خواهم یک ماهه بوسه از تو، بتا

به کیچ کیچ نخواهم که فام من توزی

رودکی
 

عنصری » قصاید » شمارهٔ ۱ - در مدح یمین الدوله سلطان محمود

 

دل مرا عجب آید همی ز کار هوا

که مشک‌بوی سلب شد ز مشک‌بوی صبا

ز رنگ و بوی همی دانم و ندانم از آنک

چنین هوا ز صبا گشت یا صبا ز هوا

درخت اگر عَلَم پرنیان گشاد رواست

[...]

عنصری
 

قطران تبریزی » دیوان اشعار » مقطعات » شمارهٔ ۱

 

بتی بروی چو لاله شکفته بر دیبا

تنم اسیر بلا کرد و دل اسیر هوا

دلم بصحبت او همچو پشت او شده راست

تنم ز فرقت او همچو زلف اوست دو تا

بدست دارد تیر و بغمزه دارد تیر

[...]

قطران تبریزی
 

قطران تبریزی » دیوان اشعار » قصاید » شمارهٔ ۱۵ - در مدح ابوالمظفر سرخاب

 

کسی که طالع گیرد نبرد خصمان را

کند ز روی چو روی مخالفان صلا

قطران تبریزی
 

قطران تبریزی » دیوان اشعار » قصاید » شمارهٔ ۱۶ - در مدح امیر جستان و ابوالمعالی در عید قربان

 

بناز باد ترا در جهان درنگ دراز

که جز تو خرد نداند مر این جهان بشتاب کذا

قطران تبریزی
 

قطران تبریزی » دیوان اشعار » قصاید » شمارهٔ ۱۷ - در مدح فضل بن قاورد

 

تمام گفت که داند مدیح او بجهان

تهی که داند کردن شعاب راز شعیب کذا

قطران تبریزی
 

قطران تبریزی » دیوان اشعار » قصاید » شمارهٔ ۵۵ - در مدح ملک جستان و ابوالمعالی قوام الدین

 

چو او ستاند باقی سخن بعامش خیر

کجا کسی سخنش را خرد کند معیار کذا

قطران تبریزی
 

قطران تبریزی » دیوان اشعار » قصاید » شمارهٔ ۸۴ - در مدح میر ابومنصور

 

رها نیابند از تیر او بداندیشان

اگر ز تیر بخواهند واژگونه ز مور کذا

قطران تبریزی
 

قطران تبریزی » دیوان اشعار » قصاید » شمارهٔ ۹۶ - در مدح ابونصر سعدبن مهدی

 

بروز رامش نازد بروی تو دل و جان

بگاه کین تو یازد بترک تازی تاز؟ کذا

قطران تبریزی
 

مسعود سعد سلمان » دیوان اشعار » قصاید » شمارهٔ ۵ - در مدح منصور بن سعید

 

شب آمد و غم من گشت یک دو تا فردا

چگونه ده صد خواهد شد این عنا و بلا

چرا خورم غم فردا وزآن چه اندیشم

که نیست یک شب جان مرا امید بقا

چو شمع زارم و سوزان و هر شبی گویم

[...]

مسعود سعد سلمان
 

مسعود سعد سلمان » دیوان اشعار » قصاید » شمارهٔ ۶ - مدح سیف الدوله محمود بن ابراهیم

 

زهی موفق و منصور شاه بی همتا

زهی مظفر و مشهور خسرو والا

زهی جهان سعادت به تو فزوده خطر

زهی سپهر جلالت به تو گرفته ضیا

زهی به عالی امرت اسیر کشته قدر

[...]

مسعود سعد سلمان
 

مسعود سعد سلمان » دیوان اشعار » قصاید » شمارهٔ ۷ - وصف بهار و مدح سلطان محمود

 

به نو بهاران غواص گشت ابر هوا

که می برآرد ناسفته لؤلؤ از دریا

به لؤلؤ ابر بیاراست روی صحرا را

مگر نشاط کند شهریار زی صحرا

مگر که راغ سپهر است و نرگسان انجم

[...]

مسعود سعد سلمان
 

مسعود سعد سلمان » توصیفات » شهرآشوب » شمارهٔ ۲ - یار ترسا بچه را می گوید

 

ز آب چشم من ای دوست روی و موی بشوی

که این چو برکه معبود توست و تو ترسا

گلوی وصل من از تیغ هجر خویش مبر

که ذبح حیوان در مذهب تو نیست روا

مسعود سعد سلمان
 

امیر معزی » قصاید » شمارهٔ ۶

 

ایا ستارهٔ خوبان خَلُّخ و یغما

به دلبری دل ما را همی زنی یغما

چو تو نگار دل افروز نیست ‌در خَلُّخ

چو تو سوار سرافراز نیست در یغما

غنوده همچو دل تنگ ماست دیدهٔ تو

[...]

امیر معزی
 

امیر معزی » قصاید » شمارهٔ ۱۲

 

همیشه باد بقا و سلامت بُت ما

که از وصالش ما را سلامت است و بقا

بتی که عارض او هست چون‌ گل سوری

کشیده بر گل سوری‌اش عنبر سارا

ز بهر لعل شکربار او همی بارند

[...]

امیر معزی
 

وطواط » قصاید » شمارهٔ ۷ - در ستایش افضل الدین خاقانی

 

ز دور جنبش این چرخ سیمگون سیما

چو سیم و زر شده گیر: اشک ما و چهره ما

شود چو سیم و زر اشک این و چهرة آن

که هست شعبدهٔ چرخ سیمگون سیما

مشعبدیست فلک، حقه باز و حقه تهی

[...]

وطواط
 

سوزنی سمرقندی » دیوان اشعار » قصاید » شمارهٔ ۳ - در مدح شه مظفر تمغاج خان

 

شه مظفر تمغاج خان کامروا

که گردش فلک توسن است رام ورا

ورای او ملکی نیست در بسیط زمین

مطاع و نافذ فرمان به ناروا و روا

شه بزرگ عطا کدخدای خرد و بزرگ

[...]

سوزنی سمرقندی
 

سوزنی سمرقندی » دیوان اشعار » قصاید » شمارهٔ ۴ - در مدح طغان تکین

 

بسی عطای خدایست بی خلاف و خطا

خدایگانرا هست از خدای هفت عطا

یکی ز هفت عطا سوی تخت شاه آمد

که رفته بود بفرمان شاه سوی ختا

حکیم زد مثلی کز خطا صواب آید

[...]

سوزنی سمرقندی
 

سوزنی سمرقندی » دیوان اشعار » قصاید » شمارهٔ ۵ - در مدح سلطان رکن الدین

 

خدایگان جهانرا خدای داد عطا

شهنشهی ز شهنشاه زاده والا

خدایگان بعطائی که از خدای گرفت

چه گنجها که بخلق خدای داد عطا

قلج قراخان پیوند ارسلان خاقان

[...]

سوزنی سمرقندی
 

سوزنی سمرقندی » دیوان اشعار » هزلیات » قصاید » شمارهٔ ۱ - در هجاء خمخانه و مدح عمیدالدین

 

خط امان من است این قصیده غرا

که بیش از این نکنم کار و باردم خر را

سوار رخشم و اسفندیار روئین خصم

چرا که با خر گرگین همی روم بچرا

مگر جوان شدم از سر که خوی خر . . . ئی

[...]

سوزنی سمرقندی
 
 
۱
۲
۳
۱۱
sunny dark_mode