گنجور

فردوسی » شاهنامه » رزم کاووس با شاه هاماوران » بخش ۱۱

 

گمانی چنان برد کو رستم‌ست

بدانست کز تخمهٔ نیرم‌ست

فردوسی
 

فردوسی » شاهنامه » سهراب » بخش ۱۷

 

گمانی برم من که او رستمست

که چون او بگیتی نبرده کمست

فردوسی
 

فردوسی » شاهنامه » داستان رستم و اسفندیار » بخش ۹

 

به دل گفت بهمن که این رستمست

و گر آفتاب سپیده دمست

فردوسی
 

فردوسی » شاهنامه » داستان رستم و شغاد » بخش ۲

 

ازین پس نگوییم کو رستمست

نه زو مردی و گوهر ما کمست

فردوسی
 

فردوسی » شاهنامه » داستان خاقان چین » بخش ۳

 

که این بارهٔ آهنین رستمست

که خام کمندش خم اندر خمست

فردوسی
 

فردوسی » شاهنامه » داستان خاقان چین » بخش ۴

 

بدانید کین شیر دل رستمست

جهانگیر و از تخمهٔ نیرمست

فردوسی
 

عیوقی » ورقه و گلشاه » بخش ۱۵ - جنگ کردن پسر ربیع با گلشاه

 

ترا جای نالیدن و ماتمست

که اندر دلت شاد کامی کمست

عیوقی
 

اسدی توسی » گرشاسپ‌نامه » بخش ۶ - در صفت طبایع چهارگانه گوید

 

زمین چونش مردم نباشد گمست

زمین را پرستنده هم مردمست

اسدی توسی
 

اسدی توسی » گرشاسپ‌نامه » بخش ۴۱ - دیدن گرشاسب برهمن را

 

از آن آن که ایدون خوش و خرّمست

که با فرّ فرخ پی آدمست

اسدی توسی
 

اسدی توسی » گرشاسپ‌نامه » بخش ۷۸ - رفتن گرشاسب به شام

 

بگفت این و از هر دو بادام مست

به پیکان همی سفت دُر بر جمست

اسدی توسی
 

سرایندهٔ فرامرزنامه » فرامرزنامه » بخش ۱۶۰ - سخن گفتن فرطورتوش با بزرگان خود

 

که پور جهان پهلوان رستمست

نبیره ز سامست و از نیرمست

سرایندهٔ فرامرزنامه
 

نظامی » خمسه » اسکندرنامه - بخش اول: شرف‌نامه » بخش ۲۶ - کشتن سرهنگان دارا را

 

پی گور کز دشتبانان گمست

ز نامردمیهای این مردمست

نظامی
 

نظامی » خمسه » اسکندرنامه - بخش اول: شرف‌نامه » بخش ۳۵ - رفتن اسکندر به کوه البرز

 

فراوان خزینه فراوان غم است

کمست انده آن را که دنیا کمست

نظامی
 

جهان ملک خاتون » دیوان اشعار » غزلیات » شمارهٔ ۱۹۷

 

دلا در جهان شادمانی کمست

نصیب تو باری ز عالم غمست

مخور غم برو بیش از این شاد باش

که کار جهان سر به سر یک دمست

غم دل بگو با که گویم دمی

[...]

جهان ملک خاتون
 

ملک‌الشعرا بهار » مثنویات » شمارهٔ ۶۰ - آلفته

 

به خود گفت هر چیز در عالمست

ز بهر نشاط بنی‌آدمست

ملک‌الشعرا بهار
 
 
sunny dark_mode