گنجور

فردوسی » شاهنامه » داستان سیاوش » بخش ۱۱

 

سری را که باشی بدو پادشا

به تیزی بریدن نبینم روا

فردوسی
 

فردوسی » شاهنامه » داستان سیاوش » بخش ۱۵

 

کسی سوی دوزخ نپوید به پا

و گر خیره سوی دم اژدها

فردوسی
 

فردوسی » شاهنامه » داستان سیاوش » بخش ۱۹

 

چنین گفت کاین بددل و بی‌وفا

گرفتار شد در دم اژدها

فردوسی
 

فردوسی » شاهنامه » داستان اکوان دیو » داستان اکوان دیو

 

همی بفگند نام مردی ز ما

به تیغ او براند ز خون آسیا

فردوسی
 

فردوسی » شاهنامه » داستان اکوان دیو » داستان اکوان دیو

 

سرش کردم از تن بخنجر جدا

چو باران ازو خون شد اندر هوا

فردوسی
 

فردوسی » شاهنامه » پادشاهی گشتاسپ صد و بیست سال بود » بخش ۵ - سخن دقیقی

 

ازیشان نیابی فزونی بها

کنمشان همه سر ز گردن جدا

فردوسی
 

فردوسی » شاهنامه » پادشاهی گشتاسپ صد و بیست سال بود » بخش ۸ - سخن دقیقی

 

شنیدیم و دید آن سخنها کجا

نبودی تو مر گفتنش را سزا

فردوسی
 

فردوسی » شاهنامه » پادشاهی گشتاسپ صد و بیست سال بود » بخش ۱۲ - سخن دقیقی

 

بیامد یکی تیرش اندر قفا

شد آن خسرو شاهزاده فنا

فردوسی
 

فردوسی » شاهنامه » داستان هفتخوان اسفندیار » بخش ۱ - داستان هفتخوان اسفندیار

 

نخندد زمین تا نگرید هوا

هوا را نخوانم کف پادشا

فردوسی
 

فردوسی » شاهنامه » داستان هفتخوان اسفندیار » بخش ۱ - داستان هفتخوان اسفندیار

 

کف شاه ابوالقاسم آن پادشا

چنین است با پاک و ناپارسا

فردوسی
 

فردوسی » شاهنامه » داستان هفتخوان اسفندیار » بخش ۱۰

 

بدین سان دو دخت یکی پادشا

اسیریم در دست ناپارسا

فردوسی
 

فردوسی » شاهنامه » داستان رستم و اسفندیار » بخش ۵

 

چو او را به بستن نباشد روا

چنین بد نه خوب آید از پادشا

فردوسی
 

فردوسی » شاهنامه » پادشاهی اسکندر » بخش ۲

 

دگر گفت کز گوهر پادشا

نزاید مگر مردم پارسا

فردوسی
 

فردوسی » شاهنامه » پادشاهی اسکندر » بخش ۶

 

ازین پس بیاید یکی پادشا

چنان سست و بی‌سود و ناپارسا

فردوسی
 

فردوسی » شاهنامه » پادشاهی اسکندر » بخش ۶

 

دگر دین یونانی آن پارسا

که داد آورد در دل پادشا

فردوسی
 

فردوسی » شاهنامه » پادشاهی اسکندر » بخش ۸

 

دگر گفت کز نامور پادشا

نپیچد سر مردم پارسا

فردوسی
 

فردوسی » شاهنامه » پادشاهی اسکندر » بخش ۱۲

 

به پاسخ چنین گفتم ای پادشا

که دانا دل مردم پارسا

فردوسی
 

فردوسی » شاهنامه » پادشاهی اسکندر » بخش ۲۷

 

اگر دوست گردد ترا پادشا

چه خواهد جزین مردم پارسا

فردوسی
 

فردوسی » شاهنامه » پادشاهی اسکندر » بخش ۲۸

 

بپرسید پس شاه فرمانروا

که حاجت چه باشد شما را به ما

فردوسی
 

فردوسی » شاهنامه » پادشاهی اسکندر » بخش ۲۸

 

برهمن بدو گفت کای پادشا

جهاندار و دانا و فرمانروا

فردوسی
 
 
۱
۲
۳
۴
۸
sunny dark_mode