گنجور

فردوسی » شاهنامه » آغاز کتاب » بخش ۳ - گفتار اندر آفرینش عالم

 

سرِ مایهٔ گوهران این چهار

بر آورده بی‌رنج و بی‌روزگار

فردوسی
 

فردوسی » شاهنامه » آغاز کتاب » بخش ۳ - گفتار اندر آفرینش عالم

 

نداند بد و نیک فرجام کار

نخواهد از او بندگی کردگار

فردوسی
 

فردوسی » شاهنامه » آغاز کتاب » بخش ۴ - گفتار اندر آفرینش مردم

 

نخستین فطرت پسین شمار

تویی خویشتن را به بازی مدار

فردوسی
 

فردوسی » شاهنامه » آغاز کتاب » بخش ۴ - گفتار اندر آفرینش مردم

 

از او دان فزونی از او هم شمار

بد و نیک نزدیک او آشکار

فردوسی
 

فردوسی » شاهنامه » آغاز کتاب » بخش ۷ - گفتار اندر ستایش پیغمبر

 

عمر کرد اسلام را آشکار

بیاراست گیتی چو باغ بهار

فردوسی
 

فردوسی » شاهنامه » آغاز کتاب » بخش ۸ - گفتار اندر فراهم آوردن کتاب

 

کز این نامور نامهٔ شهریار

به گیتی بمانم یکی یادگار

فردوسی
 

فردوسی » شاهنامه » آغاز کتاب » بخش ۱۰ - بنیاد نهادن کتاب

 

بپرسیدم از هر کسی بی‌شمار

بترسیدم از گردش روزگار

فردوسی
 

فردوسی » شاهنامه » آغاز کتاب » بخش ۱۱ - در داستان ابو منصور

 

مرا گفت کاین نامهٔ شهریار

گرت گفته آید به شاهان سپار

فردوسی
 

فردوسی » شاهنامه » آغاز کتاب » بخش ۱۲ - ستایش سلطان محمود

 

ز فرش جهان شد چو باغ بهار

هوا پر ز ابر و زمین پر نگار

فردوسی
 

فردوسی » شاهنامه » آغاز کتاب » بخش ۱۲ - ستایش سلطان محمود

 

کنون باز گردم به آغاز کار

سوی نامهٔ نامور شهریار

فردوسی
 

فردوسی » شاهنامه » کیومرث » بخش ۱

 

بر آمد بر این کار یک روزگار

فروزنده شد دولت شهریار

فردوسی
 

فردوسی » شاهنامه » کیومرث » بخش ۱

 

دو رخساره پر خون و دل سوگوار

دو دیده پر از نم چو ابر بهار

فردوسی
 

فردوسی » شاهنامه » کیومرث » بخش ۱

 

خروشی بر آمد ز لشکر به زار

کشیدند صف بر در شهریار

فردوسی
 

فردوسی » شاهنامه » کیومرث » بخش ۱

 

نشستند سالی چنین سوگوار

پیام آمد از داور کردگار

فردوسی
 

فردوسی » شاهنامه » کیومرث » بخش ۲

 

به پای اندر افگند و بسپرد خوار

دریده بر او چرم و برگشته کار

فردوسی
 

فردوسی » شاهنامه » کیومرث » بخش ۲

 

چو آمد مر آن کینه را خواستار

سرآمد کیومرث را روزگار

فردوسی
 

فردوسی » شاهنامه » هوشنگ » بخش ۲

 

ز هوشنگ ماند این سده یادگار

بسی باد چون او دگر شهریار

فردوسی
 

فردوسی » شاهنامه » هوشنگ » بخش ۳

 

بسی رنج برد اندر آن روزگار

به افسون و اندیشهٔ بی‌شمار

فردوسی
 

فردوسی » شاهنامه » طهمورث » طهمورث

 

کشیدندشان خسته و بسته خوار

به جان خواستند آن زمان زینهار

فردوسی
 

فردوسی » شاهنامه » طهمورث » طهمورث

 

کی نامور دادشان زینهار

بدان تا نهانی کنند آشکار

فردوسی
 
 
۱
۲
۳
۱۲۸
sunny dark_mode