گنجور

مسعود سعد سلمان » دیوان اشعار » مقطعات » شمارهٔ ۱۳۴ - خطاب به روزن زندان

 

ای دلارای روزن زندان

دیدگان را نعیم جاویدی

بی محاق و کسوف بادی زآنک

شب مرا ماه و روز خورشیدی

همه سعدم تویی از آنکه مرا

[...]

مسعود سعد سلمان
 

حمیدالدین بلخی » سفرنامهٔ منظوم » آغاز کتاب

 

دیگری یافتی و بگزیدی

گفتنی گفتی و دیدنی دیدی

حمیدالدین بلخی
 

حمیدالدین بلخی » سفرنامهٔ منظوم » حکایت دوم

 

پرده رازِ سینه بدریدی

تا تو از جای خود بجنبیدی

حمیدالدین بلخی
 

اوحدی » جام جم » بخش ۱۱۹ - در ذکر معاد و تجرد کلی

 

پر نمودند، لیک کم دیدی

بس بگفتند و هیچ نشنیدی

اوحدی
 

خواجوی کرمانی » دیوان اشعار » صنایع الکمال » سفریات » معمّیات » شمارهٔ ۳

 

سالکی را که دید پیوسته

اربعینی نشسته در عیدی

گفته شد نام ماهرخساری

که جهانرا بروی ما دیدی

خواجوی کرمانی
 

جامی » هفت اورنگ » سلسلةالذهب » دفتر اول » بخش ۹۸ - تمثیل

 

غرقه موج بحر توحیدی

خسرو بارگاه تفریدی

جامی
 

جامی » هفت اورنگ » سلسلةالذهب » دفتر دوم » بخش ۸ - حکایت

 

چون لبش در فسون بجنبیدی

بر خود افسونگران بلرزیدی

جامی
 
 
۱
۲
sunny dark_mode