گنجور

جهان ملک خاتون » دیوان اشعار » غزلیات » شمارهٔ ۱۴

 

ای به روی تو دیده باز مرا

چاره ای از وصال ساز مرا

بیش از اینم نماند طاقت و صبر

بیم دیوانگیست باز مرا

باشد ای نور چشم و راحت جان

[...]

جهان ملک خاتون
 

جهان ملک خاتون » دیوان اشعار » غزلیات » شمارهٔ ۶۴

 

چون غنیمت بود شب مهتاب

وصل ما را ز لطف خود دریاب

تو به خواب خوشی بگو ز چه روی

بر دو چشمم ببسته ای ره خواب

چند نالم ز درد عشق رخت

[...]

جهان ملک خاتون
 

جهان ملک خاتون » دیوان اشعار » غزلیات » شمارهٔ ۸۱

 

سرو بستان خجل ز رفتارت

شرم دارد شکر ز گفتارت

تا به چند ای نگار شهرآشوب

می کُشم نفس و می کشم بارت

ای طبیب دلم چه شد آخر

[...]

جهان ملک خاتون
 

جهان ملک خاتون » دیوان اشعار » غزلیات » شمارهٔ ۸۲

 

چند از جان کشم به دل بارت

خون من خورد چشم خون خوارت

گرچه آزار من به جان طلبی

ما نخواهیم یک دم آزارت

گر فروشی به جان غم رویت

[...]

جهان ملک خاتون
 

جهان ملک خاتون » دیوان اشعار » غزلیات » شمارهٔ ۸۳

 

تا که سرو قدت به پا برخاست

دل مسکین ما ز جا برخاست

در بهشت برین و باغ جهان

چون تو سروی بگو کجا برخاست

پای چوبینش بین که با قد تو

[...]

جهان ملک خاتون
 

جهان ملک خاتون » دیوان اشعار » غزلیات » شمارهٔ ۸۴

 

صبحدم نکهت صبا برخاست

مشک گویی که از خطا برخاست

بوی زلفش سوی جهان آورد

وز جهان بانگ مرحبا برخاست

دل ما با غم رخش بنشست

[...]

جهان ملک خاتون
 

جهان ملک خاتون » دیوان اشعار » غزلیات » شمارهٔ ۱۱۲

 

بصرم دیده ی جهان بین است

که رخش مایه ی دل و دین است

وصف رویش چگونه بتوان گفت

هرچه گویم هزار چندین است

آنچه گویند در حبیبان نیست

[...]

جهان ملک خاتون
 

جهان ملک خاتون » دیوان اشعار » غزلیات » شمارهٔ ۱۲۲

 

عجبست از نگار ما عجبست

مهر از آن یار بی وفا عجبست

گرچه هست او طبیب مشتاقان

درد ما را دوا از او عجبست

گرچه محتاج روز وصل شدم

[...]

جهان ملک خاتون
 

جهان ملک خاتون » دیوان اشعار » غزلیات » شمارهٔ ۱۷۲

 

امشبی حال وضع ما دگرست

در میان دست جان ما کمرست

دیده ی دیدنش به جان طلبم

غرض ما ز دوست یک نظرست

خسرو عشق با خیالش گفت

[...]

جهان ملک خاتون
 

جهان ملک خاتون » دیوان اشعار » غزلیات » شمارهٔ ۱۸۱

 

روی تو رایت قمر بشکست

لب چون قند تو شکر بشکست

ماه رویت چو بدر گشت تمام

روشنایی روی خور بشکست

دُرّ دندان و حُقّه دهنت

[...]

جهان ملک خاتون
 

جهان ملک خاتون » دیوان اشعار » غزلیات » شمارهٔ ۲۱۷

 

بخت سرگشته ام نه یار منست

بس ستمکار چون نگار منست

بوی زلف نگار روحانی

مونس جان بیقرار منست

همچو زلفش فتاده ام در پای

[...]

جهان ملک خاتون
 

جهان ملک خاتون » دیوان اشعار » غزلیات » شمارهٔ ۲۵۶

 

بلبلا این چمن چه بستانیست

ناله می زن که خوش گلستانیست

بر رخ چون گلش که جان آزرد

چون جهانش هزار دستانیست

وصف نور رخش نشاید کرد

[...]

جهان ملک خاتون
 

جهان ملک خاتون » دیوان اشعار » غزلیات » شمارهٔ ۳۰۸

 

مهربانی ز دلستانم نیست

میل دل جز به دوستانم نیست

شب وصل تو از خدا طلبم

غیر ازین هیچ داستانم نیست

بی قد و قامت چو شمشادت

[...]

جهان ملک خاتون
 

جهان ملک خاتون » دیوان اشعار » غزلیات » شمارهٔ ۳۰۹

 

درد هجران ز تو نهانم نیست

بیش ازین طاقت و توانم نیست

مهرت از دل نمی شود خالی

غیر یاد تو بر زبانم نیست

در فراق رخت شبان دراز

[...]

جهان ملک خاتون
 

جهان ملک خاتون » دیوان اشعار » غزلیات » شمارهٔ ۳۲۶

 

چه کنم چون ز بخت یاری نیست

با منش رای سازگاری نیست

ای دل خسته با فراق توأم

چاره جز صبر و سازگاری نیست

گرچه زاری به عشق تن در ده

[...]

جهان ملک خاتون
 

جهان ملک خاتون » دیوان اشعار » غزلیات » شمارهٔ ۳۴۰

 

دل من در فراق شیداییست

خسته از درد ناشکیباییست

گر پریشان شدست معذورست

دایماً زان دو زلف سوداییست

عشق او را چگونه شرح دهم

[...]

جهان ملک خاتون
 

جهان ملک خاتون » دیوان اشعار » غزلیات » شمارهٔ ۳۵۳

 

دل فدای لبان چون نوشت

غیر یادم همه فراموشت

ای نگارین من خبر داری

که ز جانیم مست و مدهوشت

غیر از این در جهان مرادم نیست

[...]

جهان ملک خاتون
 

جهان ملک خاتون » دیوان اشعار » غزلیات » شمارهٔ ۳۷۹

 

گرچه سرگشسته ام ز چوگانت

نکشیدیم سر ز فرمانت

در فراقت دلم به جان آمد

آمدم یک شبی به مهمانت

گر به عید رخم تو بنوازی

[...]

جهان ملک خاتون
 

جهان ملک خاتون » دیوان اشعار » غزلیات » شمارهٔ ۳۸۲

 

ناامیدم مکن ز درگاهت

که چو من نیست بنده ی راهت

جان فدای رخ تو خواهم کرد

گر به خون منست دلخواهت

بر لب آمد ز روز هجرم جان

[...]

جهان ملک خاتون
 

جهان ملک خاتون » دیوان اشعار » غزلیات » شمارهٔ ۳۹۹

 

از کجا آمد این مبارک باد

که جهانی فدای جانش باد

بوی زلف نگارم آوردست

کرد از این بوی خوش جهانی شاد

جان ما تازه گشت از این نکهت

[...]

جهان ملک خاتون
 
 
۱
۲
۳
۴
sunny dark_mode