گنجور

بیدل دهلوی » غزلیات » غزل شمارهٔ ۱۹۰

 

لغزشی خورده ز پا تا سر ما

خنده دارد خط بی‌مسطر ما

ذره پر منفعل اظهار است

کو هیولا و کجا پیکر ما

می‌نهد بر خط زنهار انگشت

[...]

بیدل دهلوی
 

بیدل دهلوی » غزلیات » غزل شمارهٔ ۲۳۴

 

بی‌توچون شمع زضعف تن ما

رنگ ما خفت به‌پیراهن ما

نقش پاییم ادب‌پرور عجز

مژه خم می‌شود از دیدن ما

خاک ما گرد قیامت دارد

[...]

بیدل دهلوی
 

بیدل دهلوی » غزلیات » غزل شمارهٔ ۴۴۰

 

ما و من شور گرفتاریهاست

ربشهٔ دانهٔ زنجیر صداست

ازگل و سبزه این باغ مپرس

عالمی پا به‌ گل و سر به هواست

. قید ما شاهد آزادی اوست

[...]

بیدل دهلوی
 

بیدل دهلوی » غزلیات » غزل شمارهٔ ۴۶۵

 

هرچه از مدت هست و بود است

دیرها پیش خرام زود است

نفیت اثبات حقیقت دارد

خاک گشتن همه جا موجود است

اگر از بندگی اگاه شوی

[...]

بیدل دهلوی
 

بیدل دهلوی » غزلیات » غزل شمارهٔ ۴۷۶

 

اشک یک لحظه به مژگان بار است

فرصت عمر همین مقدار است

زندگی عالم آسایش نیست

نفس آیینهٔ این اسرار است

بسکه‌گرم است هوای گلشن

[...]

بیدل دهلوی
 

بیدل دهلوی » غزلیات » غزل شمارهٔ ۵۹۲

 

سر هرکس زگلی پر زده است

گل ندانست چه برسر زده است

گر بوذ آینه منظور بتان

چشم ما هم مژه‌ کمتر زده است

لغز میکده عجز رساست

[...]

بیدل دهلوی
 

بیدل دهلوی » غزلیات » غزل شمارهٔ ۶۳۸

 

دل ز اوهام غبارآلودست

‌زنگ آیینهٔ آتش‌، دودست

عمرها شدکه چو موج‌گهرم

بال پرواز قفس فرسودست

طرف عجز غرور ست ابنجا

[...]

بیدل دهلوی
 

بیدل دهلوی » غزلیات » غزل شمارهٔ ۶۴۴

 

زندگی نقد هزار آزارست

هرقدر کم شمری بسیارست

دل جمعی که توان گفت کجاست

غنچه هم یک سر و صد د‌ستارست

به شمار من و ما خرسندیم

[...]

بیدل دهلوی
 

بیدل دهلوی » غزلیات » غزل شمارهٔ ۹۸۵

 

شمع بزمت چه قدم بردارد

پای ما آبلهٔ سر دارد

گل این باغ گریبان‌چاک‌ست

خنده از زخم که باور دارد

در تکلیف تبسم مگشای

[...]

بیدل دهلوی
 

بیدل دهلوی » غزلیات » غزل شمارهٔ ۱۰۴۸

 

اینقدر ریش چه معنی دارد

غیر تشویش چه معنی دارد

آدمی‌، خرس‌؟ چه‌ظلم است آخر!

مرد حق‌، میش‌؟ چه معنی دارد

حذر از زاهد مسواک به سر

[...]

بیدل دهلوی
 

بیدل دهلوی » غزلیات » غزل شمارهٔ ۱۰۷۸

 

تا لبش در نظرم می‌گذرد

آب‌گشتن ز سرم می‌گذرد

فصل گل منفعلم باید ساخت

ابر بی‌ چشم ترم می‌گذرد

زین گذرگه به کجا دل بندم

[...]

بیدل دهلوی
 

بیدل دهلوی » غزلیات » غزل شمارهٔ ۱۹۶۰

 

صورت خود ز تو نشناخته‌ام

اینقدر آینه پرداخته‌ام

گر فروغی‌ست درین تیره بساط

رنگ شمعی‌ست که من باخته‌ام

رم آهو به غبارم نرسد

[...]

بیدل دهلوی
 

بیدل دهلوی » غزلیات » غزل شمارهٔ ۲۰۵۹

 

نه عبادت‌، نه ریاضت کردم

باده‌ها خوردم و عشرت کردم

میهمان‌ کرمی بود خیال

با فضولی دو دم الفت کردم

هر چه زین مایده‌ام پیش آمد

[...]

بیدل دهلوی
 

بیدل دهلوی » غزلیات » غزل شمارهٔ ۲۱۳۲

 

همچو آیینه تحیر سفرم

صاحب خانه‌ام و در به درم

از بهار و چمنم هیچ مپرس

به خیال تو که من بیخبرم

یاد چشم تو جنونها دارد

[...]

بیدل دهلوی
 

بیدل دهلوی » غزلیات » غزل شمارهٔ ۲۳۰۶

 

آه دود آخته‌ای می‌خواهم

روز شب ساخته‌ای می‌خواهم

زین محیطم هوس گوهر نیست

دل نگداخته‌ای می‌خواهم

فارغ از طوق وفا نتوان زیست

[...]

بیدل دهلوی
 
 
sunny dark_mode