گنجور

جهان ملک خاتون » دیوان اشعار » غزلیات » شمارهٔ ۱۲۰۰

 

ای به ناکام دلم خسته و مهجور از تو

کشته ی تیر فراقت شده و دور از تو

از شفاخانه ی وصلت دل من جست دوا

منتظر چند نشینم من رنجور از تو

جرعه ای از قدح وصل به مهجوران ده

[...]

جهان ملک خاتون
 
 
sunny dark_mode