گنجور

جامی » دیوان اشعار » فاتحة الشباب » غزلیات » شمارهٔ ۱۴۷

 

کیست آن شوخ که مهمان تهیدستان است

که ز سر تا به قدم شعبده و دستان است

مجلس از رشک رخش داغ نه گلزار است

خانه از سرو قدش طعنه زن بستان است

تا لبش چاشنیی در قدح باده فکند

[...]

جامی
 
 
sunny dark_mode