×
صائب تبریزی » دیوان اشعار » غزلیات » غزل شمارهٔ ۶۷۹۹
طعمه مور شوی گرچه سلیمان شدهای
زال می گردی اگر رستم دستان شدهای
ای که چون موج به بازوی شنا می نازی
عنقریب است که بازیچه طوفان شدهای
عالم خاک بجز صورت دیواری نیست
[...]
صائب تبریزی » دیوان اشعار » غزلیات » غزل شمارهٔ ۶۸۰۰
شوخ و میخواره و شبگرد و غزلخوان شده ای
چشم بد دور که سرفتنه دوران شده ای؟
هر چه در خاطر عاشق گذرد می دانی
خوش ادایاب و ادافهم و ادادان شده ای
تو که هرگز سخن اهل سخن نشنیدی
[...]
جویای تبریزی » دیوان اشعار » غزلیات » شمارهٔ ۱۰۴۱
ای دل از فیض محبت چه بسامان شده ای
عشقت آن مایه نیفشرد که عمان شده ای
خواب آسایشی از خویش دگر چشم مدار
کز خیال لبش ای دیده نمکدان شده ای
نگذری تا ز رعونت نچشی لذت درد
[...]
فروغی بسطامی » دیوان اشعار » غزلیات » غزل شمارهٔ ۴۴۵
امشب ای زلف سیه سخت پریشان شدهای
مگر آگه ز دل بی سر و سامان شدهای
گر ز دست تو به هر حلقه دلی لرزان نیست
پس چرا با همه تاب این همه لرزان شدهای
هم گره بر کمر سرو خرامان زدهای
[...]