گنجور

عطار » دیوان اشعار » غزلیات » غزل شمارهٔ ۲۵۶

 

هر که در بادیهٔ عشق تو سرگردان شد

همچو من در طلبت بی سر و بی سامان شد

بی سر و پای از آنم که دلم گوی صفت

در خم زلف چو چوگان تو سرگردان شد

هر که از ساقی عشق تو چو من باده گرفت

[...]

عطار
 

مولانا » دیوان شمس » غزلیات » غزل شمارهٔ ۷۸۲

 

خبرت هست که در شهر شکر ارزان شد

خبرت هست که دی گم شد و تابستان شد

خبرت هست که ریحان و قرنفل در باغ

زیر لب خنده زنانند که کار آسان شد

خبرت هست که بلبل ز سفر بازرسید

[...]

مولانا
 

کمال خجندی » غزلیات » شمارهٔ ۳۲۹

 

باز عید آمد و لب‌ها ز طرب خندان شد

شادی عید پدیدار تو صد چندان شد

ماه در عید نپوشد رخ و باشد پیدا

پرده برگیر که دیگر نتوان پنهان شد

ابرویت داد به مردم ز مه عید نشان

[...]

کمال خجندی
 

کلیم » دیوان اشعار » ترجیعات و ترکیبات » شمارهٔ ۲ - در رثاء حاج محمد جان قدسی و تاریخ فوت او

 

دیده ها تا که بر احوال سخن گریان شد

نقطه روی سخن اشک سخن فهمان شد

بسکه خون در تن الفاظ ازین غم زده خوش

کاسه دایره حرف ز خون پنهان شد

می توان یافت که در هر دو جهانست عزیز

[...]

کلیم
 
 
sunny dark_mode