گنجور

ابن یمین » دیوان اشعار » قطعات » شمارهٔ ۶۴

 

آنکه از برق سحاب کرم شامل او

تا ابد طی را دل و جان در تابست

و آنکه خصمش بمثل گر بود از آهن و روی

درگه معرکه لرزنده تر از سیمابست

تیغ چون آب وی و سینه پر آتش خصم

[...]

ابن یمین
 

جهان ملک خاتون » دیوان اشعار » غزلیات » شمارهٔ ۱۲۰

 

آن چه زلفست که از آتش دل در تابست

وآن چه چشمست که چون نرگس تو در خوابست

«آن نه زلفست و بنا گوش که روزست و شبست»

یا نه ای دوست که نیلوفر تر در آبست

آتشی از لب لعلم به دل و جان زده ای

[...]

جهان ملک خاتون
 
 
sunny dark_mode