گنجور

عطار » منطق‌الطیر » آغازکتاب » مجمع مرغان

 

آب بنمایم ز وهم خویشتن

رازها دانم بسی زین بیش من

عطار
 

عطار » منطق‌الطیر » حکایت سیمرغ » حکایت سیمرغ

 

چون نه سر پیداست وصفش را نه بن

نیست لایق بیش از این گفتن سخن

عطار
 

عطار » منطق‌الطیر » حکایت بلبل » حکایت بلبل

 

شد در اسرار معانی نعره زن

کرد مرغان را زفان بند از سخن

عطار
 

عطار » منطق‌الطیر » حکایت بوتیمار » گفتگوی مرد دیده‌ور با دریا

 

خشک لب بنشسته‌ام مدهوش من

زآتش عشق آب من شد جوش زن

عطار
 

عطار » منطق‌الطیر » پرسش مرغان » حکایت محمود و ایاز

 

چون همه مرغان شنودند این سخن

نیک پی بردند اسرار کهن

عطار
 

عطار » منطق‌الطیر » جواب هدهد » حکایت شیخ سمعان

 

آن دگر یک گفت ای پیرکهن

گر خطایی رفت بر تو توبه کن

عطار
 

عطار » منطق‌الطیر » جواب هدهد » حکایت شیخ سمعان

 

آن دگر یک گفت تا کی زین سخُن؟

خیز در خلوت خدا را سجده کن

عطار
 

عطار » منطق‌الطیر » جواب هدهد » حکایت شیخ سمعان

 

حلقه در گوش توام ای سیم تن

حلقه‌ای از زلف در حلقم فکن

عطار
 

عطار » منطق‌الطیر » جواب هدهد » حکایت شیخ سمعان

 

چون مرا کوتاه خواهد شد سخُن

عاجزم، عفوی کن و خصمی مکن

عطار
 

عطار » منطق‌الطیر » عذر آوردن مرغان » گفتگوی عیسی با خم آب

 

پیش عیسی آن خم آمد در سخن

گفت ای عیسی منم مردی کهن

عطار
 

عطار » منطق‌الطیر » عذر آوردن مرغان » حکایت پیرزنی که از شیخ مهنه دعای خوشدلی خواست

 

گفت شیخ مهنه را آن پیرزن

دلخوشی را هین دعایی ده به من

عطار
 

عطار » منطق‌الطیر » عذر آوردن مرغان » دو چیزی که پیر ترکستان دوست میداشت

 

آن یکی اسبست ابلق گام زن

وین دگر یک نیست جز فرزند من

عطار
 

عطار » منطق‌الطیر » عذر آوردن مرغان » حکایت احمد حنبل که پیش بشر حافی می‌رفت

 

احمد حنبل چنین گفتی که من

گوی بردم در احادیث و سنن

عطار
 

عطار » منطق‌الطیر » عذر آوردن مرغان » حکایت محمود که مهمان گلخن تاب شد

 

گفت آخر گلخنی امشب ز من

عذر خواهد من سرش برم ز تن

عطار
 

عطار » منطق‌الطیر » عذر آوردن مرغان » سقایی که از سقای دیگر آب خواست

 

دیگری گفتش که پندارم که من

کرده‌ام حاصل کمال خویشتن

عطار
 

عطار » منطق‌الطیر » عذر آوردن مرغان » حکایت رازجویی موسی از ابلیس

 

گفت دایم یاددار این یک سخن

من مگو تا تو نگردی همچومن

عطار
 
 
۱
۲
۳
۱۷
sunny dark_mode