گنجور

عطار » منطق‌الطیر » عذر آوردن مرغان » حکایت خسروی که سگ تازی خود را رها کرد

 

از زرش خلخال و دست ابرنجنش

رشته ابریشمین در گردنش

عطار
 

عطار » منطق‌الطیر » سی‌مرغ در پیشگاه سیمرغ » ...

 

گر برفتی یک دم از پیرامنش

شه ز غیرت سرفکندی از تنش

عطار
 

عطار » مصیبت نامه » آغاز کتاب » بخش ۱۱ - فی فضیلة امیرالمؤمنین عثمان رضی الله عنه

 

لاجرم چون کرد بی سر دشمنش

کرد قرآن ختم آن سر بی تنش

عطار
 

عطار » مصیبت نامه » بخش هشتم » بخش ۲ - الحكایة و التمثیل

 

گبری چل ساله چون از گردنش

می بیندازی بمشتی ارزنش

عطار
 

عطار » مصیبت نامه » بخش بیست و نهم » بخش ۱ - المقالة التاسعة و العشرون

 

بود نور قدسی هم پیراهنش

خواست کان بیرون فتد از گردنش

عطار
 

عطار » مصیبت نامه » بخش بیست و نهم » بخش ۵ - الحكایة و التمثیل

 

پیش آمد بعد سه روز آن زنش

پس نهاد آنجا دو دست ابرنجنش

عطار
 

عطار » پندنامه » بخش ۲۹ - در بیان چار چیز که چار چیزِ دیگر را می‬‌زاید

 

هرکه کرد از کبر بالا گردنش

دوستان گردند آخر دشمنش

عطار
 

عطار » پندنامه » بخش ۳۲ - در بیان چار چیز که بازگردانیدن آنها محالست

 

چارچیز است آنکه بعد از رفتنش

از محالات است باز آوردنش

عطار
 

عطار » پندنامه » بخش ۳۵ - در بیان چار چیز که آدمی را شکست آرد

 

هر که‌را بسیار باشد دشمنش

خیره گردد هر دو چشم روشنش

عطار
 

عطار » اشترنامه » بخش ۱۲ - حكایت شهباز و صیاد

 

هر زمانی در سرایی مسکنش

هر زمانی درجهانی مأمنش

عطار
 

مولانا » مثنوی معنوی » دفتر دوم » بخش ۲۴ - حسد کردن حشم بر غلام خاص

 

رخت دزدیده به تدبیر و فنش

مانده روز داوری بر گردنش

مولانا
 

مولانا » مثنوی معنوی » دفتر دوم » بخش ۱۰۱ - کرامات آن درویش کی در کشتی متهمش کردند

 

نفس سوفسطایی آمد می‌زنش

کش زدن سازد نه حجت گفتنش

مولانا
 

مولانا » مثنوی معنوی » دفتر سوم » بخش ۴۹ - اختلاف کردن در چگونگی و شکل پیل

 

چیز دیگر ماند اما گفتنش

با تو روح القدس گوید بی منش

مولانا
 
 
۱
۲
۳
sunny dark_mode