گنجور

مسعود سعد سلمان » دیوان اشعار » مسمطات » شمارهٔ ۲ - وصف بهار و مدح منصور بن سعید

 

آنگه گر خاک سرایش را بدیده بسپرند

در محل و رتبت از بهرام و کیوان بگذرند

نشمرند احسان او با آنکه انجم بشمرند

سرنپیچندش ز سر آنان که بر عالم سرند

مسعود سعد سلمان
 

مجیرالدین بیلقانی » دیوان اشعار » قصاید » شمارهٔ ۳۱

 

این خسیسان کز طمع طفل سخن می پرورند

سربسر ابلیس طبع اند ار چه آدم پیکرند

همچو بیژن در بن چاه ضلالت مانده اند

گرچه در پرویزن ایام چون خس بر سرند

در فریب عامه همچون صبح کاذب چابک اند

[...]

مجیرالدین بیلقانی
 

عطار » دیوان اشعار » غزلیات » غزل شمارهٔ ۳۰۰

 

عاشقانی کز نسیم دوست جان می‌پرورند

جمله وقت سوختن چون عود اندر مجمرند

فارغند از عالم و از کار عالم روز و شب

والهٔ راهی شگرف و غرق بحری منکرند

هر که در عالم دویی می‌بیند آن از احولی است

[...]

عطار
 

جامی » دیوان اشعار » خاتمة الحیات » غزلیات » شمارهٔ ۱۳۳

 

بر سر از چتر مرصع سایه ات می گستردند

یا تماشا را ملایک بافته پر در پرند

پرسش حال اسیران می کنی گاهی ز دور

با رقیبانت همی بینند و خونی می خورند

افکنی سرهای مشتاقان به ره تا دیگران

[...]

جامی
 

اهلی شیرازی » دیوان اشعار » غزلیات » شمارهٔ ۷۵۶

 

نفی خوبان کردم از خاطر که بار خاطرند

تا زخود غایب شدم دیدم که در دل حاضرند

از فریب مردم چشم بتان ایمن مباش

کاین سیه دل مردمان هم کافر و هم ساحرند

جز سر تسلیم در پای بتان نتوان نهاد

[...]

اهلی شیرازی
 

هلالی جغتایی » غزلیات » شمارهٔ ۱۳۸

 

عاشقان، هر چند مشتاق جمال دلبرند

دلبران بر عاشقان از عاشقان عاشق‌ترند

عشق می‌نازد به حسن و حسن می‌نازد به عشق

آری، آری، این دو معنی عاشق یکدیگرند

در گلستان گر به پای بلبلان خاری خلد

[...]

هلالی جغتایی
 

صائب تبریزی » دیوان اشعار » متفرقات » شمارهٔ ۲۱۵

 

نغمه و گفتار خوش ارواح را بال و پرند

گر به صورت رهزنند اما به معنی رهبرند

گل ز شبنم، شبنم از گل یافت چندین آب و تاب

ساده لوحان جهان آیینه یکدیگرند

صائب تبریزی
 

وفایی شوشتری » دیوان اشعار » مدایح و مراثی » شمارهٔ ۴۵ - در مدح و مرثیه بزرگان دین علیهم سلام الله

 

آل پیغمبر که ایشان نور حق را مظهرند

باعث ایجاد عالم شافعان محشرند

هر چه باشد از طفیل هستی ایشان بود

ما سوی الله را عرض می دان که ایشان جوهرند

عروة الوثقای دین حبل المتین مؤمنین

[...]

وفایی شوشتری
 

ملک‌الشعرا بهار » منظومه‌ها » آیینۀ عبرت » بخش دوم - از اتابکان فارس تا نادرشاه افشار

 

آری آری پردهٔ ناموس دشمن بردرند

چون دو ملت اتحاد و یکدلی پیش آورند

ملک‌الشعرا بهار
 

رهی معیری » چند قطعه » قطعهٔ ۵۰ - رنج بیهوده

 

خائنین اهل وطن را مایه دردسرند

جمله همچون خار گل باشند و خار بسترند

گوش‌ها را در زمان حق شنیدن پنبه‌اند

چشم‌ها را در مقام راه دیدن نشترند

همچو رهزن هرکه را یابند دور از قافله

[...]

رهی معیری
 
 
sunny dark_mode