گنجور

نظیری نیشابوری » دیوان اشعار » غزلیات » شمارهٔ ۱۲۲

 

داغ دل در عشق افسردن نمی‌داند که چیست

لاله این باغ پژمردن نمی‌داند که چیست

خنده بر حالم مزن کاین گریه هرکس را گرفت

دامن از خون دل افشردن نمی‌داند که چیست

عشق از یک تاختن به نگاه دل تاراج کرد

[...]

نظیری نیشابوری
 

صائب تبریزی » دیوان اشعار » تک‌بیتهای برگزیده » تک‌بیت شمارهٔ ۵۱۶

 

داغ عمر رفته افسردن نمی‌داند که چیست

آتش این کاروان، مردن نمی‌داند که چیست

صائب تبریزی
 

صائب تبریزی » دیوان اشعار » غزلیات » غزل شمارهٔ ۱۲۴۰

 

حسن بی پروا ز شور عندلیبان فارغ است

غنچه این باغ، دل خوردن نمی داند که چیست

ریخت خون کوهکن را تیشه از دهشت به خاک

شیرخوار آداب می خوردن نمی داند که چیست

ناقصان آسوده اند از غم که ماه ناتمام

[...]

صائب تبریزی
 
 
sunny dark_mode