گنجور

سنایی » دیوان اشعار » قصاید » قصیدهٔ شمارهٔ ۱۱۷

 

قبله چون میخانه کردم پارسایی چون کنم

عشق بر من پادشا شد پادشایی چون کنم

کعبه یارم خراباتست و احرامش قمار

من همان مذهب گرفتم پارسایی چون کنم

من چو گرد باده گشتم کم گرایم گرد باد

[...]

سنایی
 

هلالی جغتایی » غزلیات » شمارهٔ ۲۶۰

 

گر جفایی رفت، از جانان جدایی چون کنم؟

من سگ آن آستانم، بی وفایی چون کنم؟

بعد عمری آشنا گشتی بصد خون جگر

باز اگر بیگانه گردی، آشنایی چون کنم؟

رفتی و در محنت جان کندنم انداختی

[...]

هلالی جغتایی
 

صائب تبریزی » دیوان اشعار » غزلیات » غزل شمارهٔ ۵۴۱۳

 

گر کند آن بیوفا از من جدایی، چون کنم

من که از اهل وفایم بیوفایی چون کنم

زلف بندی نیست کز تدبیر بتوان پاره کرد

کند دندان خود از نیر خایی چون کنم

در میان رشته زنار و آن موی کمر

[...]

صائب تبریزی
 
 
sunny dark_mode