گنجور

امیرخسرو دهلوی » دیوان اشعار » غزلیات » شمارهٔ ۱۱۲۰

 

در فراقش رود خون از دیده می بارم هنوز

وان زدلگرمی نگوید ترک آزارم هنوز

سالها تا گلبن مقصود در می پرورم

ز آب چشمم بر نمی آید گل از خارم هنوز

گر چه بر باد هوس شد خرمن امید من

[...]

امیرخسرو دهلوی
 

امیرخسرو دهلوی » دیوان اشعار » غزلیات » شمارهٔ ۱۱۳۵

 

بر جمالت همچنان من عاشق زارم هنوز

ناله ای کز سوز عشقت داشتم دارم هنوز

ای طبیب مهربان، چون رنجه فرمودی قدم

از سر بالین من مگذر که بیمارم هنوز

ای به قول دشمنان کوشیده در آزار من

[...]

امیرخسرو دهلوی
 

جهان ملک خاتون » دیوان اشعار » غزلیات » شمارهٔ ۷۹۶

 

در فراقش رود خون از دیده می‌بارم هنوز

وان ستمگر می‌نگوید ترک آزارم هنوز

سال‌ها تا گلبن مقصود را می‌پرورم

زآب چشم و بر نمی‌آید گل از خارم هنوز

گرچه بر باد هوس شد خرمن امّید من

[...]

جهان ملک خاتون
 

طغرای مشهدی » گزیدهٔ اشعار » ابیات برگزیده از غزلیات » شمارهٔ ۴۲۵

 

محضر صد بیخودی دارم ز جام می به کف

ساقی از مستی گمان دارد که هشیارم هنوز

از هجوم خواب، مژگانم نمی آید به هم

صبح خیز شوق پندارد که بیدارم هنوز

طغرای مشهدی
 

اسیر شهرستانی » دیوان اشعار » غزلیات » شمارهٔ ۶۸۰

 

راحتم شد بستر خواب و در آزارم هنوز

گلبن عزت دمید از خاکم و خوارم هنوز

ترسم از قاتل کشم طعن رهایی روز حشر

خون من چون بیغمان خوابید و بیدارم هنوز

طاقتم از کوه غم باج گرانجانی گرفت

[...]

اسیر شهرستانی
 
 
sunny dark_mode