گنجور

صامت بروجردی » قصاید » شمارهٔ ۱۳ - در مدح باب مدینه علم امیرالمومنین(ع)

 

روزگار عمر را هنگام فصل اربعین شد

تیر پران تا بپر بر کشور دل دلنشین شد

شهر بند تن تزلزل یافت از خیل حوادث

ملک قوت را سپاه ضعف هر سو در کمین شد

تا ز پا آمد حصاد دستگیر عین عینک

[...]

صامت بروجردی
 

صامت بروجردی » غزلیات » شمارهٔ ۲۸

 

مرد عاشق‌پیشه از کفران نعمت ننگ دارد

هرچه معشوق از تغافل کار بر وی تنگ دارد

توشه راه محبت نیست جز بار توکل

رهرو این ره چه غم از دوری فرسنگ دارد

نیک بستانی‌ست اما بوی عشق از وی نیاید

[...]

صامت بروجردی
 

صامت بروجردی » غزلیات » شمارهٔ ۳۰

 

ای دل از این ناله گر تاثیر می‌خواهی ندارد

با دمی زان لعتب کشمیر می‌خواهی ندارد

سرنوشت ما شده روز ازل در نامرادی

گر تو از حکم قضا تغییر می‌خواهی ندارد

یار چون رفت از برت ای جان به رفتن شو مهیا

[...]

صامت بروجردی
 

صامت بروجردی » غزلیات » شمارهٔ ۶۰

 

دوش با پیک خیالت گفتگویی داشتیم

تا سحر مانند مستان‌ های و هیی داشتیم

از سر بی‌مغز ما کیفیتی حاصل نشد

جز که بار دوش خود حالی سبوئی داشتیم

مرحبا ای عشق صلح انگیز کز تاثیر تو

[...]

صامت بروجردی
 

صامت بروجردی » غزلیات » شمارهٔ ۶۹

 

خوش به حال آن که روز بی‌کسی یارش تو باشی

در شب هجران ز راه لطف غمخوارش تو باشی

عالمی اندر خم زلفت گرفتار امام

صرفه با آن است کز خوبی گرفتارش تو باشی

یوسف مصری تو وخلقی گرفتار تو لیکن

[...]

صامت بروجردی
 

صامت بروجردی » کتاب المراثی و المصائب » شمارهٔ ۳ - زبان حال فاطمه صغرا زمان حرکت حضرت سیدالشهدا (ع)

 

از مدینه چون شه لب‌تشنه با افغان و زاری

شد به راه کربلا عازم به عزم جان‌نثاری

دست زد بر دامنش صغری غم‌پرور که بابا

این دل من چون کند بعد از تو اندر سوگواری؟

کردی از حرف خدایی نی همین پرخون دل مرا

[...]

صامت بروجردی
 

صامت بروجردی » اشعار مصیبت » شمارهٔ ۷ - فخر در مدح اهل بیت عصمت(علیهم السلام)

 

تا بود جان در بدن یا در دهن نطق مقالم

روز و شب مداح اولاد رسول بی‌همالم

فیض این منصب ز بی‌چون شد نصیب ماه و سالم

منت ایزد را که میمون و مبارک گشته فالم

مهر گردون فضایل اختر برج کمالم

[...]

صامت بروجردی
 

صامت بروجردی » اشعار مصیبت » شمارهٔ ۱۶ - در مدح شهاب ثاقب علی بن ابیطالب (ع)

 

ساقیا عید غدیر آمد به مستان زن صلاتی

در جهان افکن ز شور باده از نو هوی وهایی

در شط می آشنایان را ز شادی ده شنائی

گر به طاق ابروی خود می‌پسندی مرحبایی

مرحبا صد محربا با نغمه و شور و نوائی

[...]

صامت بروجردی
 

صامت بروجردی » اشعار مصیبت » شمارهٔ ۲۷ - همچنین مصیبت

 

هر که در بزم عزای شاه بی‌سر می‌نشیند

سر به زانو بهر نور چشم حیدر می‌نشیند

هر کجا نام حسین باشد مکدر می‌نشیند

روز محشر مهره بختش به شش در می‌نشیند

با بتول و احمد مرسل برابر می‌نشیند

[...]

صامت بروجردی
 

صامت بروجردی » اشعار مصیبت » شمارهٔ ۲۸ - بیان واقعه دیر راهب

 

چون حریم خسرو بطحا ز بیداد زمانه

سوی شام از کربلا بهر اسیری شد روانه

جملگی چون طایر پر بسته بی‌آشیانه

در یکی منزل مکان کردند هنگام شبانه

بر در دیر نصاری به افغان و اضطرابی

[...]

صامت بروجردی
 

صامت بروجردی » کتاب التضمین و المصائب » شمارهٔ ۹ - و برای او همچنین

 

دید چون قاسم عروس از دوریش انکار دارد

گفت حق داری جدایی محنت بسیار دارد

چاره در صبر است هر چندت که غم ناچار دارد

عاشقی کو بزم دل را خالی از اغیار دارد

با غم دلداربودن لذت دیدار دارد

[...]

صامت بروجردی
 

صامت بروجردی » کتاب المواد و التاریخ » شمارهٔ ۲ - در تعمیر مسجد سرداب معروف به مسجد زنگیه

 

در زمان دولت فرمانروای کشور جم

شه مظفر خسرو فرخنده ظل‌الله اعظم

جامع علم و عمل مجموعه توفیق و تقوی

حافظ دین حامی شرع رسول‌الله خاتم

آیت‌الله مقتدای خلق عبدالله که یزدان

[...]

صامت بروجردی
 

صامت بروجردی » کتاب نوحه‌های سینه زنی (به اقسام مختلفه و لحنهای متنوع و مخصوصه) » شمارهٔ ۹ - و برای او همچنین

 

کوفیان آخر من لب تشنه مهمان شمایم

شهریار ملک یثرب تشنه کام کربلایم

من عزیز مصطفایم نور چشم مرتضایم

زاده خیرالنسایم کشته راه خدایم

زینت آغوش حیدر زیب دامان بتولم

[...]

صامت بروجردی
 

صامت بروجردی » کتاب نوحه‌های سینه زنی (به اقسام مختلفه و لحنهای متنوع و مخصوصه) » شمارهٔ ۱۸ - و برای او همچنین

 

جان به قربان وفایت یا حبیب‌بن مظاهر

با سر از تن جدایت یا حبیب‌بن مظاهر

از سعادت سر به پای سبط پیغمبر نهادی

سر فدای خاک پایت یا حبیب‌بن مظاهر

طینت خاک تو را حق چون ز علیین سرشته

[...]

صامت بروجردی
 
 
sunny dark_mode