رضاقلی خان هدایت » تذکرهٔ ریاض العارفین » روضهٔ اول در نگارش احوال مشایخ و عارفین » بخش ۴۵ - جلال الدین بلخی معروف به مولوی معنوی
ای مردهای که در تو ز جان، هیچ بوی نیست
رو رو که عشق زنده دلان مرده شوی نیست
اول بدان که عشق نه اول نه آخر است
هر سونظر مکن که از آن سوی، سوی نیست
رضاقلی خان هدایت » تذکرهٔ ریاض العارفین » روضهٔ اول در نگارش احوال مشایخ و عارفین » بخش ۴۵ - جلال الدین بلخی معروف به مولوی معنوی
نه شبم، نه شب پرستم که حدیث خواب گویم
چو غلام آفتابم، همه ز آفتاب گویم
رضاقلی خان هدایت » تذکرهٔ ریاض العارفین » روضهٔ اول در نگارش احوال مشایخ و عارفین » بخش ۴۵ - جلال الدین بلخی معروف به مولوی معنوی
لاف محبتت زنم تا نفسی است در تنم
گر به تمام عمر خود بی تو دمی زنم، زنم
بعد هزار سال اگر برلحدم تو بگذری
مشک شود همه گلم، روح شود همه تنم
رضاقلی خان هدایت » تذکرهٔ ریاض العارفین » روضهٔ اول در نگارش احوال مشایخ و عارفین » بخش ۴۵ - جلال الدین بلخی معروف به مولوی معنوی
قدحی دارم بر کف به خدا تا تو نیایی
همه تا روز قیامت نه بنوشم نه بریزم
رضاقلی خان هدایت » تذکرهٔ ریاض العارفین » روضهٔ اول در نگارش احوال مشایخ و عارفین » بخش ۴۵ - جلال الدین بلخی معروف به مولوی معنوی
بنمودمی نشانی، ز جمال او ولیکن
دو جهان به هم برآید، سرشور و شر ندارم
رضاقلی خان هدایت » تذکرهٔ ریاض العارفین » روضهٔ اول در نگارش احوال مشایخ و عارفین » بخش ۴۵ - جلال الدین بلخی معروف به مولوی معنوی
چنانکه آب حکایت کند ز اختر و ماه
ز عقل و روح حکایت کنند قالبها
رضاقلی خان هدایت » تذکرهٔ ریاض العارفین » روضهٔ اول در نگارش احوال مشایخ و عارفین » بخش ۴۵ - جلال الدین بلخی معروف به مولوی معنوی
کدام دانه فرو رفت در زمین که نرست
چرا به دانهٔ انسانت این گمان باشد
رضاقلی خان هدایت » تذکرهٔ ریاض العارفین » روضهٔ اول در نگارش احوال مشایخ و عارفین » بخش ۴۵ - جلال الدین بلخی معروف به مولوی معنوی
حاصل عمرم سه سخن بیش نیست
خام بدم، پخته شدم، سوختم
رضاقلی خان هدایت » تذکرهٔ ریاض العارفین » روضهٔ اول در نگارش احوال مشایخ و عارفین » بخش ۴۵ - جلال الدین بلخی معروف به مولوی معنوی
تا عاشق آن یارم در کارم و بیکارم
سرگشته و پابرجا مانندهٔ پرگارم
رضاقلی خان هدایت » تذکرهٔ ریاض العارفین » روضهٔ اول در نگارش احوال مشایخ و عارفین » بخش ۴۵ - جلال الدین بلخی معروف به مولوی معنوی
جهان چون تو مرغی ندید و نبیند
که هم فوق بامی و هم در سرایی
از خلق جهان کناره میگیرد
آن را که تو در کنار میآیی
رضاقلی خان هدایت » تذکرهٔ ریاض العارفین » روضهٔ اول در نگارش احوال مشایخ و عارفین » بخش ۴۵ - جلال الدین بلخی معروف به مولوی معنوی
میگفت در بیابان رند دهل دریده
صوفی خدا ندارد او نیست آفریده
رضاقلی خان هدایت » تذکرهٔ ریاض العارفین » روضهٔ اول در نگارش احوال مشایخ و عارفین » بخش ۴۵ - جلال الدین بلخی معروف به مولوی معنوی
خوش از عدم پرد همی این صدهزار مرغ
وز یک کمان همی پرد این صدهزار تیر
رضاقلی خان هدایت » تذکرهٔ ریاض العارفین » روضهٔ اول در نگارش احوال مشایخ و عارفین » بخش ۴۵ - جلال الدین بلخی معروف به مولوی معنوی
بر بیضهٔ دل باش هان مانند مرغی دیده بان
کز بیضهٔ دل زایدت مستی ذوق و قهقهه
رضاقلی خان هدایت » تذکرهٔ ریاض العارفین » روضهٔ اول در نگارش احوال مشایخ و عارفین » بخش ۴۵ - جلال الدین بلخی معروف به مولوی معنوی
در مذهب عاشقان قرار دگر است
وین بادهٔ ناب را خمار دگر است
هر علم که در مدرسه حاصل گردد
کار دگر است و عشق کار دگر است
رضاقلی خان هدایت » تذکرهٔ ریاض العارفین » روضهٔ اول در نگارش احوال مشایخ و عارفین » بخش ۴۵ - جلال الدین بلخی معروف به مولوی معنوی
گر تو فرعون منی از ملک تن بیرون کنی
در میان جان ببینی موسی هارون خویش
رضاقلی خان هدایت » تذکرهٔ ریاض العارفین » روضهٔ اول در نگارش احوال مشایخ و عارفین » بخش ۴۵ - جلال الدین بلخی معروف به مولوی معنوی
حس چو بیدار بود خواب نبیند هرگز
از جهان تا نرود دل به جهانی نرسد
رضاقلی خان هدایت » تذکرهٔ ریاض العارفین » روضهٔ اول در نگارش احوال مشایخ و عارفین » بخش ۴۵ - جلال الدین بلخی معروف به مولوی معنوی
من نه خود آمدم اینجا که به خود باز روم
هرکه آورد مرا باز برد در وطنم
رضاقلی خان هدایت » تذکرهٔ ریاض العارفین » روضهٔ اول در نگارش احوال مشایخ و عارفین » بخش ۴۵ - جلال الدین بلخی معروف به مولوی معنوی
گویند رفیقانم کز عشق بپرهیزم
از عشق بپرهیزم پس با که درآویزم
رضاقلی خان هدایت » تذکرهٔ ریاض العارفین » روضهٔ اول در نگارش احوال مشایخ و عارفین » بخش ۴۵ - جلال الدین بلخی معروف به مولوی معنوی
درین خانه نمییابم جز او کس
تو هشیاری درآ شاید ببینی
رضاقلی خان هدایت » تذکرهٔ ریاض العارفین » روضهٔ اول در نگارش احوال مشایخ و عارفین » بخش ۴۸ - حسین بیضاوی قَدَّسَ سِرُّه العزیز
روا باشد اناالحق از درختی
روا نبود چرا از نیک بختی