رضاقلی خان هدایت » تذکرهٔ ریاض العارفین » روضهٔ اول در نگارش احوال مشایخ و عارفین » بخش ۷ - گلبن پنجم در تعریف انسان کامل و سلسلهٔ اهل طریقت
مهدی و هادی وی است ای راه جو
هم نهان و هم نشسته پیش رو
رضاقلی خان هدایت » تذکرهٔ ریاض العارفین » روضهٔ اول در نگارش احوال مشایخ و عارفین » بخش ۸ - گلبن ششم در ذکر بعضی از اصطلاحات عارفین
اصطلاحاتی است مر ابدال را
که از آن نبود خبر اقوال را
رضاقلی خان هدایت » تذکرهٔ ریاض العارفین » روضهٔ اول در نگارش احوال مشایخ و عارفین » بخش ۸ - گلبن ششم در ذکر بعضی از اصطلاحات عارفین
ای هواهای تو خدا انگیز
وی خدایان تو خدا آزار
رضاقلی خان هدایت » تذکرهٔ ریاض العارفین » روضهٔ اول در نگارش احوال مشایخ و عارفین » بخش ۸ - گلبن ششم در ذکر بعضی از اصطلاحات عارفین
وصال حق ز خلقیت جدایی است
ز خود بیگانه گشتن آشنایی است
رضاقلی خان هدایت » تذکرهٔ ریاض العارفین » روضهٔ اول در نگارش احوال مشایخ و عارفین » بخش ۸ - گلبن ششم در ذکر بعضی از اصطلاحات عارفین
گفتگوی درویشان بر زبان مرغان است
رازشان کسی داند کش بود سلیمانی
رضاقلی خان هدایت » تذکرهٔ ریاض العارفین » روضهٔ اول در نگارش احوال مشایخ و عارفین » بخش ۸ - گلبن ششم در ذکر بعضی از اصطلاحات عارفین
آن ربِّ مقتدر که بود عشق نام او
عبد است حسن را بنگر اقتدار حسن
رضاقلی خان هدایت » تذکرهٔ ریاض العارفین » روضهٔ اول در نگارش احوال مشایخ و عارفین » بخش ۱۱ - ابوسعید مهنه قُدِّسَ سِرُّه
به زیر قبّهٔ تقدیس، مست مستانند
که هرچه هست، همه صورت خدا دانند
رضاقلی خان هدایت » تذکرهٔ ریاض العارفین » روضهٔ اول در نگارش احوال مشایخ و عارفین » بخش ۱۱ - ابوسعید مهنه قُدِّسَ سِرُّه
راه تو به هر قدم که پویند خوش است
وصل تو به هر سبب که جویند خوش است
روی تو به هر دیده که بینند نکوست
نام تو به هر زبان که گویند خوش است
رضاقلی خان هدایت » تذکرهٔ ریاض العارفین » روضهٔ اول در نگارش احوال مشایخ و عارفین » بخش ۱۱ - ابوسعید مهنه قُدِّسَ سِرُّه
بردارم دل، گر از جهان فرمایی
بر هم زنم از سود و زیان فرمایی
بنشینم اگر بر سر آتش گویی
برخیزم اگر از سر جان فرمایی
رضاقلی خان هدایت » تذکرهٔ ریاض العارفین » روضهٔ اول در نگارش احوال مشایخ و عارفین » بخش ۱۳ - احمد جامی قُدِّس سِرُّه
عاشقی دشواردان، چندان که باشی یار خود
چون زخود بیزارگشتی، عاشقی دشوارنیست
رضاقلی خان هدایت » تذکرهٔ ریاض العارفین » روضهٔ اول در نگارش احوال مشایخ و عارفین » بخش ۱۳ - احمد جامی قُدِّس سِرُّه
غره مشو که مرکب مردان مرد را
در سنگلاخ بادیه پی ها بریدهاند
نومید هم مباش که رندان باده نوش
ناگه به یک ترانه به منزل رسیدهاند
رضاقلی خان هدایت » تذکرهٔ ریاض العارفین » روضهٔ اول در نگارش احوال مشایخ و عارفین » بخش ۱۳ - احمد جامی قُدِّس سِرُّه
خواستم شرح غم دل به قلم بنویسم
آتشی در قلم افتاد که طومار بسوخت
رضاقلی خان هدایت » تذکرهٔ ریاض العارفین » روضهٔ اول در نگارش احوال مشایخ و عارفین » بخش ۱۵ - ابوالوفای خوارزمی
بد کردم و اعتذار بدتر ز گناه
زیرا که درین هست سه دعوی تباه
دعوی وجود و دعوی قوة و فعل
لاحول و لاقوة الا باللّه
رضاقلی خان هدایت » تذکرهٔ ریاض العارفین » روضهٔ اول در نگارش احوال مشایخ و عارفین » بخش ۱۶ - اوحدی مراغه ای
صورت بت کافری باشد پرستیدن ولی
بت پرست ار معنی بت بازداند واصل است
رضاقلی خان هدایت » تذکرهٔ ریاض العارفین » روضهٔ اول در نگارش احوال مشایخ و عارفین » بخش ۱۶ - اوحدی مراغه ای
تو نامهٔ خدایی و آن نامه سر به مهر
بردار مهر نامه ببین تا درو چهاست
زین آفرینش آنچه تو خواهی ز جزء و کلّ
در نفس خود بجوی که جام جهان نماست
این جام را جلا ده و خود را درو ببین
[...]
رضاقلی خان هدایت » تذکرهٔ ریاض العارفین » روضهٔ اول در نگارش احوال مشایخ و عارفین » بخش ۱۶ - اوحدی مراغه ای
ماجرای عشق را روزی بگویم پیش خلق
ورنگویم عاشقی خود میکند اظهار خویش
ای که ازمنکار خود راچاره میجستی که چیست
این مگو ازمن که من خود عاجزم در کار خویش
رضاقلی خان هدایت » تذکرهٔ ریاض العارفین » روضهٔ اول در نگارش احوال مشایخ و عارفین » بخش ۱۶ - اوحدی مراغه ای
هر کس علاج درد دلی میکنند و ما
دم درکشیده تا الم او چه میکند
رضاقلی خان هدایت » تذکرهٔ ریاض العارفین » روضهٔ اول در نگارش احوال مشایخ و عارفین » بخش ۱۶ - اوحدی مراغه ای
ور خود ترا به چشم یقین دیده عاشقان
وافتاده از یقین خود اندر گمان همه
از بس که پر شدم ز صفات کمال تو
نزدیک شد که پر شود از من جهان همه
رضاقلی خان هدایت » تذکرهٔ ریاض العارفین » روضهٔ اول در نگارش احوال مشایخ و عارفین » بخش ۱۶ - اوحدی مراغه ای
وقتی علاج مردم بیمار کردمی
اکنون چنان شدم که ندانم دوای خویش
رضاقلی خان هدایت » تذکرهٔ ریاض العارفین » روضهٔ اول در نگارش احوال مشایخ و عارفین » بخش ۱۶ - اوحدی مراغه ای
ای صوفی از تو منکر عشقی به زهد کوش
ما را ز عشق توبه نفرموده پیر ما