یغمای جندقی » منشآت » بخش اول » شمارهٔ ۱۷۹ - به دوستی نوشته
آنچه پر جستیم و کم دیدیم و در کار است و نیست
در حقیقت نیست جز انسان که بسیار است و نیست
یغمای جندقی » منشآت » بخش اول » شمارهٔ ۱۷۹ - به دوستی نوشته
جاودان باد از تنور چرخ و آبشخورد خاک
بی سپاس آب و آتش، نان و آبت گرم و سرد
یغمای جندقی » منشآت » بخش اول » شمارهٔ ۱۸۱ - به حاجی محمد اسمعیل طهرانی نگاشته
ای بهار دوستی را بوستان ها آب و رنگ
وی درخت راستی را شاخساران برگ و بار
یغمای جندقی » منشآت » بخش اول » شمارهٔ ۱۸۹ - به دوستی نوشته شد
شب روی گر هست ماه است آن هم در آسمان
سرکشی گر هست سرو است آن هم اندر جویبار
یغمای جندقی » منشآت » بخش اول » شمارهٔ ۱۸۹ - به دوستی نوشته شد
من که بی تاج و تخت و گنج و سپاه
در به اقلیم فقر سلطانم
بی قیاس مقام و منصب ومال
بنده مرتضی قلی خانم
یغمای جندقی » منشآت » بخش اول » شمارهٔ ۱۹۰ - به حاجی محمد اسمعیل طهرانی نگاشته
چون دلش دادی و مهرش ستدی هیچ نماند
اگر او با تو نسازد تو به او سازی به
یغمای جندقی » منشآت » بخش دوم » شمارهٔ ۱ - به علی حاجی حسین جهت ساختن باغی به بیابانک نگاشته
ساخت یغما را علی حاجی حسین باغی چه باغ
هشت بستان را گزین هر هفت و فرآذین و زین
آمد ایجادش به دستور عجم در عهد ترک
بر به تاریخ عرب باغ علی حاجی حسین
یغمای جندقی » منشآت » بخش دوم » شمارهٔ ۷ - به خواهش میرزا جعفر در ری نگاشته است
چنان کون خران مادر نزاید
زن این ریش گاوان خر بگاید
یغمای جندقی » منشآت » بخش دوم » شمارهٔ ۹
بر پرند ساده مشک سوده خرمن کرده ای
زیب را پیرایه بر نسرین ز سوسن کرده ای
یغمای جندقی » منشآت » بخش دوم » شمارهٔ ۱۰ - به میرزا اسمعیل هنر نگاشته
ز روزگار بنالیدمی به مردم ازین پس
بر آن سرم که ز مردم به روزگار بنالم
یغمای جندقی » منشآت » بخش دوم » شمارهٔ ۱۱ - در « داد و دهش» نگاشته
برومند باد آن همایون درخت
که در سایه او توان برد رخت
که از شایه آرایش خوان نهد
که از سایه آسایش جان دهد
یغمای جندقی » منشآت » بخش دوم » شمارهٔ ۱۲ - به میرزا محمد علی خطر نگارش رفته
حرامت بود نان آن کس چشید
که چون سفره ابرو بهم در کشید
یغمای جندقی » منشآت » بخش دوم » شمارهٔ ۱۳ - به میرزا جعفر از ری به سمنان نوشته است
منال از نزاری که فربه شوی
چو گوئی گزین به شوم به شوی
یغمای جندقی » منشآت » بخش دوم » شمارهٔ ۱۴ - از قول نواب والا به حسین خان نظام الدوله حاکم فارس نوشته
سعدی مبر اندیشه که در کام نهنگان
چون در نظر دوست نشینی همه کام است
یغمای جندقی » منشآت » بخش دوم » شمارهٔ ۱۴ - از قول نواب والا به حسین خان نظام الدوله حاکم فارس نوشته
آن دارویش دهید که بیهوشی آورد
شاید که یاد ما به فراموشی آورد
یغمای جندقی » منشآت » بخش دوم » شمارهٔ ۱۶ - به نواب بهمن میرزا در رجعت آذربایجان نگاشته
بسکه هست از همه کس وز همه سو راه به تو
به تو برگردد اگر راه روی بر گردد
یغمای جندقی » منشآت » بخش دوم » شمارهٔ ۱۷ - به میرزا احمد صفائی نوشته
آشانه باز است به بومان ندهم
صد چیست به صد هزار تومان ندهم
یغمای جندقی » منشآت » بخش دوم » شمارهٔ ۱۹ - به میرزا مهدی طهرانی وزیر اسدالله میرزا نگاشته
در دهر چو من یکی و آنهم کافر
پس در همه دهر یک مسلمان نبود
یغمای جندقی » منشآت » بخش دوم » شمارهٔ ۱۹ - به میرزا مهدی طهرانی وزیر اسدالله میرزا نگاشته
غالب آنان را که مردم تر ستائی در قیاس
چون به دقت بنگری ز نقحبه تر ز نقحبه اند
یغمای جندقی » منشآت » بخش دوم » شمارهٔ ۲۰ - به محمد صادق بیک کرد نگاشته
سرو برفت وبوستان از نظر به جملگی
می نرود صنوبری بیخ گرفته در دلم