گنجور

سعدی » گلستان » باب هفتم در تأثیر تربیت » جدال سعدی با مدعی در بیان توانگری و درویشی

 

به خون عزیزان فرو برده چنگ

سر انگشت‌ها کرده عناب‌رنگ

سعدی
 

سعدی » گلستان » باب هفتم در تأثیر تربیت » جدال سعدی با مدعی در بیان توانگری و درویشی

 

دونان چو گلیم خویش بیرون بردند

گویند چه غم گر همه عالم مردند

سعدی
 

سعدی » گلستان » باب هشتم در آداب صحبت » حکمت شمارهٔ ۱۰۶

 

جوان گوشه نشین شیرمرد راه خداست

که پیر خود نتواند ز گوشه‌ای برخاست

سعدی
 

سعدی » گلستان » باب هشتم در آداب صحبت » حکمت شمارهٔ ۱۰۶

 

جوان سخت می باید که از شهوت بپرهیزد

که پیر سست رغبت را خود آلت بر نمی‌خیزد

سعدی
 

سعدی » گلستان » باب هشتم در آداب صحبت » حکمت شمارهٔ ۱۰۷

 

بر آنچه می‌گذرد دل منه که دجله بسی

پس از خلیفه بخواهد گذشت در بغداد

گرت ز دست برآید چو نخل باش کریم

ورت ز دست نیاید چو سرو باش آزاد

سعدی
 

سعدی » گلستان » باب هشتم در آداب صحبت » حکمت شمارهٔ ۱۰۸

 

کس نبیند بخیل فاضل را

که نه در عیب گفتنش کوشد

ور کریمی دو صد گنه دارد

کرمش عیبها فرو پوشد

سعدی
 

سعدی » گلستان » باب هشتم در آداب صحبت » خاتمهٔ گلستان

 

کهن خرقهٔ خویش پیراستن

به از جامهٔ عاریت خواستن

سعدی
 

سعدی » گلستان » باب هشتم در آداب صحبت » خاتمهٔ گلستان

 

ما نصیحت به جای خود کردیم

روزگاری در این به سر بردیم

گر نیاید به گوش رغبت کس

بر رسولان پیام باشد و بس

سعدی
 

سعدی » مواعظ » مفردات » شمارهٔ ۸۱

 

از روی نکو صبر نمی‌شاید کرد

لیکن نه به اختیار می‌باید کرد

سعدی
 

سعدی » مواعظ » مفردات » شمارهٔ ۸۲

 

می‌شنیدم به حسن چون قمری

چون بدیدم از آن تو خوبتری

سعدی
 

سعدی » مواعظ » مفردات » شمارهٔ ۹۰

 

تلتقی ارضا بأرض و بدیلا عن بدیل

انما یثقلنی من فضلکم قید الجمیل

سعدی
 

سعدی » دیوان اشعار » ملحقات و مفردات » شمارهٔ ۲۸

 

از روی نکو صبر نمی‌شاید کرد

لیکن نه به اختیار می‌باید کرد

سعدی
 

سعدی » دیوان اشعار » ملحقات و مفردات » شمارهٔ ۲۹

 

خفتی و به خفتنت پراکنده شدیم

برخاستی و به دیدنت زنده شدیم

سعدی
 

سعدی » دیوان اشعار » ملحقات و مفردات » شمارهٔ ۳۰

 

نقاب از بهر آن باشد که بربندند روی زشت

تو زیبایی به نام ایزد چرا باید که بربندی؟

سعدی
 

سعدی » دیوان اشعار » ملحقات و مفردات » شمارهٔ ۳۱

 

می‌شنیدم به حسن چون قمری

چون بدیدم از آن تو خوب‌تری

سعدی
 

سلطان ولد » ولدنامه » بخش ۱ - بنام خداوند بخشایشگر مهربان

 

مقصود ز عالم آدم آمد

مقصود ز آدم آندم آمد

سلطان ولد
 

سلطان ولد » ولدنامه » بخش ۱ - بنام خداوند بخشایشگر مهربان

 

خوشتر آن باشد که سرّ دلبران

گفته آید در حدیث دیگران

سلطان ولد
 

سلطان ولد » ولدنامه » بخش ۲ - بسمه تعالی شأنه

 

هر که بر هستی حق جوید دلیل

او زیانمند است و اعمی و ذلیل

سلطان ولد
 

همام تبریزی » مفردات » شمارهٔ ۱

 

درخت بخل ترا کس ز بیخ برنکند

مگر که صرصر حمق تو بشکند آن را

همام تبریزی
 

همام تبریزی » مفردات » شمارهٔ ۲

 

سعادت با سلامت یار بادت

نگه‌دار حوادث کردگارت

همام تبریزی
 
 
۱
۲۰۵
۲۰۶
۲۰۷
۲۰۸
۲۰۹
۷۷۰