گنجور

عراقی » لمعات » لمعۀ هفتم

 

تو دیده بدست آر، که هر ذره ز خاک

جامیست جهان نمای،‌ چون در نگری

عراقی
 

عراقی » لمعات » لمعۀ هفتم

 

میل خلق جمله عالم تا ابد

گر شناسند واگر نه سوی تو است

جز ترا چون دوست نتوان داشتن

دوستی دیگران بر بوی تو است

عراقی
 

عراقی » لمعات » لمعۀ هفتم

 

مرد عشق تو هم توئی، که توئی

دایماً بر جمال خود نگران

عراقی
 

عراقی » لمعات » لمعۀ هشتم

 

در کدام آینه درآید او؟

خلق را روی کی نماید او؟

عراقی
 

عراقی » لمعات » لمعۀ هشتم

 

در شهر بگوی یا تو باشی یا من

کاشفته بود کار ولایت بدو تن

عراقی
 

عراقی » لمعات » لمعۀ هشتم

 

یاری دارم که جسم و جان صورت اوست

چه جسم و چه جان؟ جمله جهان صورت اوست

هر صورت خوب و معنی پاکیزه

کاندر نظر من آید آن صورت اوست

عراقی
 

عراقی » لمعات » لمعۀ نهم

 

در تنگنای صورت معنی چگونه گنجد؟

در کلبه گدایان سلطان چه کاردارد؟

صورت پرست غافل معنی چه داند آخر؟

گو:‌با جمال جانان پنهان چه کار دارد؟

عراقی
 

عراقی » لمعات » لمعۀ نهم

 

جام جهان نمای من روی طرب فزای تو است

گرچه حقیقت من است جام جهان نمای تو

عراقی
 

عراقی » لمعات » لمعۀ دهم

 

اینجا که منم نه بامداد است و نه شام

نی بیم نی امید، نه حال و نه مقام

عراقی
 

عراقی » لمعات » لمعۀ دهم

 

نیست را کعبه و کنشت یکی است

سایه را دوزخ و بهشت یکی است

اذا طلع الصباح بنجم راح

تساویفیه سکران وصاح

عراقی
 

عراقی » لمعات » لمعۀ دهم

 

کسی کاندر نمک زار اوفتد گم گردد اندروی

من این دریای پرشور از نمک کمتر نمی‌دانم

عراقی
 

عراقی » لمعات » لمعۀ یازدهم

 

گوید آن کس در این مقام فضول

که تجلی نداند او ز حلول

عراقی
 

عراقی » لمعات » لمعۀ یازدهم

 

العین واحدة و الحکم مختلف

و ذاک سر لاهل العلمینکشف

عراقی
 

عراقی » لمعات » لمعۀ یازدهم

 

آفتابی در هزاران‌ آبگینه تافته

پس برنگ هر یکی تابی عیان انداخته

جمله یک نور است لیکن رنگهای مختلف

اختلافی در میان این و آن انداخته

عراقی
 

عراقی » لمعات » لمعۀ دوازدهم

 

آینۀ صورت از سفر دور است

کان پذیر ای صورت از نور است

عراقی
 

عراقی » لمعات » لمعۀ سیزدهم

 

هرچه گیرد از او بدو گیرد

هرچه بخشد از او بدو بخشد

عراقی
 

عراقی » لمعات » لمعۀ سیزدهم

 

پرده‌های نور و ظلمت را ز عجز

در گمان و در یقین دانسته‌اند

عراقی
 

عراقی » لمعات » لمعۀ سیزدهم

 

حجاب روی تو هم روی تو است در همه حال

نهانی از همه عالم، ز بس که پیدائی

به هر که می‌نگرم صورت تو می‌بینم

از این بیان همه در چشم من تو می‌آئی

زر شک تا نشناسد کسی ترا هر دم

[...]

عراقی
 

عراقی » لمعات » لمعۀ سیزدهم

 

تو جهانی لیک چون آئی پدید؟

جمله جانی لیک چون گردی نهان؟

چون شوی پیدا که پنهانی مدام

چون نهان گردی که جاویدی عیان

هم عیانی هم نهان، هم هر دوئی

[...]

عراقی
 

عراقی » لمعات » لمعۀ چهاردهم

 

خیال کژ مبر اینجا و بشناس

هر آن کو در خدا گم شد خدا نیست

عراقی
 
 
۱
۱۶۶
۱۶۷
۱۶۸
۱۶۹
۱۷۰
۷۷۰