گنجور

اثیر اخسیکتی » دیوان اشعار » مفردات » شمارهٔ ۹

 

جز کف رادت به یک قرابه تلخ

مشکل او را کسی جواب نداد

اثیر اخسیکتی
 

اثیر اخسیکتی » دیوان اشعار » مفردات » شمارهٔ ۱۰

 

به دانه ایست خالت افتاده در زنخدان

باید که گوش داری ز آسیب روزگارش

اثیر اخسیکتی
 

اثیر اخسیکتی » دیوان اشعار » مفردات » شمارهٔ ۱۱

 

از زلف تو صد هزار منزل

تا روی تو وسمه خطرناک

اثیر اخسیکتی
 

اثیر اخسیکتی » دیوان اشعار » مفردات » شمارهٔ ۱۲

 

یاد لب تو در شب تاریک میکنم

اندیشه بین که باز چه باریک میکنم

اثیر اخسیکتی
 

اثیر اخسیکتی » دیوان اشعار » مفردات » شمارهٔ ۱۳

 

ز نان و آب که اصل حیات آدمی اند

ملال گیرد چون بگذرد ز اندازه

اثیر اخسیکتی
 

اثیر اخسیکتی » دیوان اشعار » مفردات » شمارهٔ ۱۴

 

کس چه داند که میانی و دهانی داری

گر نبندی کمر ای دلبر و لب نگشائی

اثیر اخسیکتی
 

اثیر اخسیکتی » دیوان اشعار » مفردات » شمارهٔ ۱۵

 

ای صورت تو آیت زیبائی و خوشی

وی قامت تو غایت رعنائی و کشی

صورت نیافت عقل تو عقل مصوری

گر نقش جان ندید تو جان منقشی

اثیر اخسیکتی
 

اثیر اخسیکتی » دیوان اشعار » مفردات » شمارهٔ ۱۶

 

طنز کنی هر زمان که از تو چه دارم

آه از آن شوخ دیدگان که تو داری

اثیر اخسیکتی
 

اثیر اخسیکتی » دیوان اشعار » مفردات » شمارهٔ ۱۷

 

سوزی است مرا در دل اما نه چنان سوزی

سوزی که وجود من بر باد دهد روزی

اثیر اخسیکتی
 

کمال‌الدین اسماعیل » ملحقات » شمارهٔ ۱ - اسب

 

مه روی من بخواست بعزم شکار اسب

خیز ای غلام گفت ، بزین اندر آر اسب

گفتم که نیک مستی و مخمور از شراب

آخر همی چه خواهی اندر خمار اسب؟

برداشت باز و گفت : برای شکار کبک

[...]

کمال‌الدین اسماعیل
 

کمال‌الدین اسماعیل » ملحقات » شمارهٔ ۲ - وله ایضا

 

ای خداوند من و مخدوم من

در ثنای تو سخن محکوم من

جاودان در زیر مهر مهر تو

نرم باشد این دل چون موم من

روز بخشش گوهر منثور تو

[...]

کمال‌الدین اسماعیل
 

کمال‌الدین اسماعیل » ملحقات » شمارهٔ ۳ - وله ایضا

 

اسبی دارم که دور از اسبت

همواره در آرزوی کاهست

می خسبد روز همچو شب زانک

آفاق بچشم او سیاهست

در خاک ز بهر قوت، خاشاک

[...]

کمال‌الدین اسماعیل
 

کمال‌الدین اسماعیل » ملحقات » شمارهٔ ۴ - وله ایضا

 

منعما شکرهای انعامت

بزبان قلم نیاید راست

دوش در انتظار وعدۀ تو

یک دم باشد زنیست تا هست

هر کرا لقمه در گلو گیرد

[...]

کمال‌الدین اسماعیل
 

کمال‌الدین اسماعیل » ملحقات » شمارهٔ ۵ - و قال ایضا

 

غریب و خسته و درمانده ام خداوندا

ز فیض فضل، تو یک شربت شفا بفرست

چو لاله غرقه بخونم در آتش شوقت

نسیم لطفی از عالم بقا بفرست

ببوی رحمت تو بنده کرد جان بازی

[...]

کمال‌الدین اسماعیل
 

کمال‌الدین اسماعیل » ملحقات » شمارهٔ ۶

 

دوش ناگاه نعره یی بر خاست

که دگر باره جنگ کرانست

مرگ دیدم بمرگ تا زنده

که همی باز گشت نتوانست

با یکی از هنروران که بر او

[...]

کمال‌الدین اسماعیل
 

کمال‌الدین اسماعیل » ملحقات » شمارهٔ ۷

 

از چه می افتد از برای خدای

آخر این قدر می توان دانست

کاثر هر قران که نحسان راست

خاص در جامع سپاهانست

و آنچه از افتران سعدینست

[...]

کمال‌الدین اسماعیل
 

کمال‌الدین اسماعیل » ملحقات » شمارهٔ ۸ - وله ایضا

 

مرا دوستی گفت قانع شو، ایرا

که همواره غمگین بود مرد طامع

قناعت نکو باشد آری و لیکن

هم آخر بچیزی توان بود قانع

کمال‌الدین اسماعیل
 

کمال‌الدین اسماعیل » ملحقات » شمارهٔ ۹ - وله ایضا

 

داستانه ظالمی چون خوانداز دفتر کسی

مردوزن بنگر که بر جانش چه نفرینها کنند

پس تو امروز آن مکن کو کرددی از ظلمها

ورنه آن نفرین همه بر جان تو فردا کنند

کمال‌الدین اسماعیل
 

کمال‌الدین اسماعیل » ملحقات » شمارهٔ ۱۱ - و قال فی وصف البناء

 

..... از ارم لطیف ترست

کعبۀ فضل و قبلۀ هنرست

گنبد او کلاه کیوانست

گرچه از روی وضع مختصرست

در ره پایداری ارکانش

[...]

کمال‌الدین اسماعیل
 

کمال‌الدین اسماعیل » ملحقات » شمارهٔ ۱۲ - و قال ایضاً

 

ای زمین تو آسمان زحل

آستان تو قبله گاه امل

سقف مرفوع و خانۀ معمور

با وجود تا ضایع و مهمل

روی آئینه های گردون را

[...]

کمال‌الدین اسماعیل
 
 
۱
۱۴۶
۱۴۷
۱۴۸
۱۴۹
۱۵۰
۷۷۰