گنجور

فرخی یزدی » دیوان اشعار » رباعیات » شمارهٔ ۱۷۸

 

عاقل که جز اقدام لزومی نکند

غمناک دل غریب و بومی نکند

داند که حکومتی نگردد ثابت

تا تکیه بر افکار عمومی نکند

فرخی یزدی
 

فرخی یزدی » دیوان اشعار » رباعیات » شمارهٔ ۱۷۹

 

آنانکه به قانون‌شکنی مشغولند

پیش وکلا ز خوب و بد مسئولند

آن روز که اعتماد مجلس شد سلب

از شغل وزارت همگی معزولند

فرخی یزدی
 

فرخی یزدی » دیوان اشعار » رباعیات » شمارهٔ ۱۸۰

 

آن قوم که با عاطفه و انسانند

با قید اصول بنده احسانند

چون نیست اصول اقل و اکثر همگی

در چشم اصول بین ما یکسانند

فرخی یزدی
 

فرخی یزدی » دیوان اشعار » رباعیات » شمارهٔ ۱۸۱

 

آنانکه ترا به خویش ترغیب کنند

ترغیب اثر چو کرد ترعیب کنند

اول قدم اختناق آزادی را

در جلسه به اتفاق تصویب کنند

فرخی یزدی
 

فرخی یزدی » دیوان اشعار » رباعیات » شمارهٔ ۱۸۲ - بازداشت قوام‌السلطنه و محاکمهٔ او

 

آنان که اصول را مراعات کنند

عنوان مکافات و مجازات کنند

خوبست خطاکاری بدکاران را

در محکمه صالحه اثبات کنند

فرخی یزدی
 

فرخی یزدی » دیوان اشعار » رباعیات » شمارهٔ ۱۸۳

 

آنانکه ز بس خزانه تاراج کنند

ما را به عدو ز فقر محتاج کنند

دیگر ز چه شغل دولتی را دایم

با چوب هوای نفس حراج کنند

فرخی یزدی
 

فرخی یزدی » دیوان اشعار » رباعیات » شمارهٔ ۱۸۴

 

نظار چو قفل جعبه را باز کنند

از خواندن رأی نغمه آغاز کنند

کم غصه و پر شوق و شعف دانی کیست

آن را که فزون از همه آواز کنند

فرخی یزدی
 

فرخی یزدی » دیوان اشعار » رباعیات » شمارهٔ ۱۸۵

 

آنانکه خطای خویش تکمیل کنند

خواهند به ما فشار تحمیل کنند

ای وای به مجلسی که در آن وکلا

از روی غرض «فرونت » تشکیل کنند

فرخی یزدی
 

فرخی یزدی » دیوان اشعار » رباعیات » شمارهٔ ۱۸۶

 

خوش باش که ارباب یقین شک نکنند

از لوح ضمیر نام حق حک نکنند

اثبات گناهان خطاکاران را

در محکمه بی منطق و مدرک نکنند

فرخی یزدی
 

فرخی یزدی » دیوان اشعار » رباعیات » شمارهٔ ۱۸۷

 

ما را متمولین گدا می خواهند

بیچاره و بی برگ و نوا می خواهند

با بودن این مجلس اشرافی باز

یکدسته ستمکار «سنا» می خواهند

فرخی یزدی
 

فرخی یزدی » دیوان اشعار » رباعیات » شمارهٔ ۱۸۸

 

آن را که نفوذ و اقتدارات بود

در دست تمام اختیارات بود

از چیست ندانست که بدبختی ما

یکسر ز خرابی ادارات بود

فرخی یزدی
 

فرخی یزدی » دیوان اشعار » رباعیات » شمارهٔ ۱۸۹

 

در راستی آنکه بی کم و کاست بود

سرسبز و سرافراز بهر جاست بود

دانی ز چه سرو، سرافراز است به باغ

از آنکه بلند همت و راست بود

فرخی یزدی
 

فرخی یزدی » دیوان اشعار » رباعیات » شمارهٔ ۱۹۰

 

طوفان که طرفدار صفا خواهد بود

معدوم کن جور و جفا خواهد بود

گر جنگ کند برای حیثیت خویش

نسبت بعقیده باوفا خواهد بود

فرخی یزدی
 

فرخی یزدی » دیوان اشعار » رباعیات » شمارهٔ ۱۹۱

 

گر دور زمانه این چنین خواهد بود

نااهل به اهل جانشین خواهد بود

بحران اگر امتداد یابد چندی

حال تو و من بدتر ازین خواهد بود

فرخی یزدی
 

فرخی یزدی » دیوان اشعار » رباعیات » شمارهٔ ۱۹۲

 

جان چند گهی گوشه نشین خواهد بود

دل مشعل آه آتشین خواهد بود

گر طول کشد دوره فترت چندی

حال تو و من بدتر از این خواهد بود

فرخی یزدی
 

فرخی یزدی » دیوان اشعار » رباعیات » شمارهٔ ۱۹۳

 

آن را که درستی عمل، کیش بود

زان کرده خوب، دشمن خویش بود

هر کس که خطاکاری او بیش بود

پیش همه کس در همه جا پیش بود

فرخی یزدی
 

فرخی یزدی » دیوان اشعار » رباعیات » شمارهٔ ۱۹۴

 

ای کاش من و تو را کمی مدرک بود

خودخواهی هر دو پر نبود اندک بود

جای همه نام‌های حزبی ای کاش

این مردم خودپرست را مسلک بود

فرخی یزدی
 

فرخی یزدی » دیوان اشعار » رباعیات » شمارهٔ ۱۹۵ - در مدح مستوفی‌الممالک

 

رسم و ره مستوفی اگر خوب نبود

نزد همه کس این همه محبوب نبود

هنگام زمامداری او باید

از داخله و خارجه مرعوب نبود

فرخی یزدی
 

فرخی یزدی » دیوان اشعار » رباعیات » شمارهٔ ۱۹۶

 

آن روز که در ارض و سما هیچ نبود

جز طاعت حق مرام ما هیچ نبود

ما راهرو طریق عرفان بودیم

آن روز که نام رهنما هیچ نبود

فرخی یزدی
 

فرخی یزدی » دیوان اشعار » رباعیات » شمارهٔ ۱۹۷

 

ایکاش بشهر شحنه را زور نبود

ملت ز فشار ظلم مقهور نبود

یک شمه ز قانون شکنی می گفتم

گر نامه ما اسیر سانسور نبود

فرخی یزدی
 
 
۱
۱۱۷۱
۱۱۷۲
۱۱۷۳
۱۱۷۴
۱۱۷۵
۱۱۹۳