گنجور

وطواط » مقطعات » شمارهٔ ۶۳ - در حق جمال الدین

 

جمال دین پیمبر ، تو آن سر افرازی

که نیست بمعالی و مکرمات عدیل

سداد رأی تو در گرد ملک حصن حصین

جناح عدل تو بر اهل شرک گشته دلیل

بجنب حلم تو احنف شده سفیه سفیه

[...]

وطواط
 

وطواط » مقطعات » شمارهٔ ۶۴ - در حق اتسز

 

خدایگانا ، سی سال شد که من بنده

غلام صدر توام ، مادح جناب توام

بشرق و غرب جهان ، هر کجا کشی رایت

منم نخست که در خدمت رکاب توام

پس از لطایف صنع خدای عز و جل

[...]

وطواط
 

وطواط » مقطعات » شمارهٔ ۶۵ - خطاب بشاه

 

ندارم جامه ای ، ای شاه عالم

که با او نزد هر مردم نشینم

زمستانست و چون سیرم برهنه

من غر زن مگر در خم نشینم ؟

وطواط
 

وطواط » مقطعات » شمارهٔ ۶۶ - در خواستن شراب

 

ای ز نور شراب خانهٔ تو

روی آفاق همچو دست کلیم

یک صراحی شرابمان بفرست

باشد این نزد همت تو سلیم

هست نایافت باده اندر شهر

[...]

وطواط
 

وطواط » مقطعات » شمارهٔ ۶۷ - در مدیحه

 

ما بندگان ، اگر چه جداییم از درت

پیوسته در دعای و ثنای تو مانده ایم

بر ما شب حوادث گیتی دراز گشت

در آرزوی صبح لقای تو مانده ایم

وطواط
 

وطواط » مقطعات » شمارهٔ ۶۸ - د رحق فخرالدین

 

فخر دین ، اعتقاد من دانی

که همیشه هوای تو جویم

دورم از مجلست و لیک مقیم

در مجالس دعای تو گویم

سال و مه ورد مدح تو خوانم

[...]

وطواط
 

وطواط » مقطعات » شمارهٔ ۶۹ - در حکمت

 

اگر آید ز دوستی گنهی

بگناهی نباید آزردن

ور زبان را بعذر بگشاید

باید آن عذر نیک بپذردن

زانکه نزدیک بخردان بترست

[...]

وطواط
 

وطواط » مقطعات » شمارهٔ ۷۰ - در حق شهاب الدین صابر بن اسمعیل ترمذی

 

شهاب الدین، سپهر فضل ، صابر

فضایل هست ذاتت را بفرمان

خرد با جان تو جستست وصلت

هنر با طبع تو بستست پیمان

شعار تست عز اهل دانش

[...]

وطواط
 

وطواط » مقطعات » شمارهٔ ۷۱ - در حق شمس الدین

 

شمس دین ، ای ترا بهر نفسی

در جان کهن سعادت نو

ای زبانها بمدحت تو روان

وی روانها بطاعت تو گرو

بر گذشته موافق تو زچرخ

[...]

وطواط
 

وطواط » مقطعات » شمارهٔ ۷۲ - در مدح تاج الدوله

 

ای گشته کار خلق مفوض برای تو

اقبال آفریده شده از برای تو

ماوی گه اکابر عالم بکوی تو

منزلگه افاضل گیتی سرای تو

بهرامشاه را اکرا بود مرد حرب(!)

[...]

وطواط
 

وطواط » مقطعات » شمارهٔ ۷۳ - در حق صابر بن اسمعیل ترمذی

 

ای صابر ، ای سپهر سخن ، ای جهان فضل

ای کعبهٔ افاضل ایام کوی تو

ای برده نور چشم معانی ز لفظ تو

وی خورده آب باغ معالی ز جوی تو

تا گوی نظم و نثر بمیدان فگنده ای

[...]

وطواط
 

وطواط » مقطعات » شمارهٔ ۷۴ - در تهنیت وزارت

 

صدرا ، وزارت از تو جمالی گرفت نو

دیوان بمنصب تو جلالی گرفت نو

کار ممالک از پس نقصان بی قیاس

از نوک خامهٔ تو کمالی گرفت نو

هر مفسلی ، که بود در اطراف شرق و غرب

[...]

وطواط
 

وطواط » مقطعات » شمارهٔ ۷۵ - در شکر گزاری از پادشاه

 

احوال بنده باز نظامی گرفت نو

اسباب عیش بنده قوامی گرفت نو

بی صیت و نام بود وز عدل خدایگان

صیتی گرفت تازه و نامی گرفت نو

بخت نفور گشته باقبال سنجری

[...]

وطواط
 

وطواط » مقطعات » شمارهٔ ۷۶ - در وصف قصر خوارزمشاه اتسز

 

زهی ! قصر خوارزمشاهی ، که دولت

ندارد مگر سوی او رخ نهاده

ز سقفش ستاره بعبرت بمانده

ز وهمش زمانه بحیرت فتاده

چو او چشم گردون بخوبی ندیده

[...]

وطواط
 

وطواط » مقطعات » شمارهٔ ۷۷ - در مرثیۀ رافع بن علاء

 

ای رافع علا ، ز وفات توام غمیست

کان غم نگشت خواهد هرگز گذارده

صد بار گر ببارم از دیده خون دل

یک حق نعمت تو نگردد گزارده

وطواط
 

وطواط » مقطعات » شمارهٔ ۷۸ - د رحق شمس الدین

 

شمس دین ، ای خدمت درگاه تو

بر همه آزادگان فرخ شده

از مهمات هدی امر ترا

سمع و طاعت از هدی پاسخ شده

در عری گاه سپهر خدعه گر

[...]

وطواط
 

وطواط » مقطعات » شمارهٔ ۷۹ - در مدیحه

 

ای همه عاقلان بطوع و بطبع

سوی خاک در تو پوینده

ای همه فاضلان بنظم و بنثر

مدحت مجلس تو گوینده

چون نسیم شمایل تو نیافت

[...]

وطواط
 

وطواط » مقطعات » شمارهٔ ۸۰ - در حق ملک اتسز

 

ای شاه ، بی سفینهٔ جود تو مانده ام

از چشم و دل در آتش و توفان صاعقه

دیدستم از مفارقت صدر تو همانک

بیند تن از مفارقت نفس ناطقه

وطواط
 

وطواط » مقطعات » شمارهٔ ۸۱ - در مدح پادشاه

 

خدایگانا ، آنی که دشمنان ترا

دریده نیزه و تیر تو سینه و حدقه

نجاح تو بمعالی هزار چون جراح

رباح تو ببزرگی هزار چون صدقه

منم ، که رقت احوال من بدان درجه است

[...]

وطواط
 

وطواط » مقطعات » شمارهٔ ۸۲ - در حق جمال الدوله حری

 

جمال دولت حری ، بافضل

شد اندر خاتم حری نگینه

بپیش رأی او خورشید تابان

بود چون پیش یاقوت آبگینه

فلک با نیک خواه او بمهرست

[...]

وطواط
 
 
۱
۲۳
۲۴
۲۵
۲۶
۲۷
۴۰۰