وطواط » مقطعات » شمارهٔ ۲۳ - در مدح احمد بن سعد
مایهٔ حمد و سعد ، احمد سعد
که همه سوی محمدت یازد
هم ایادی ازو همی بالد
هم معالی باو همی نازد
سعی گردون بخیر انجامد
[...]
وطواط » مقطعات » شمارهٔ ۲۴ - در حق صابر بن اسمعیل ترمذی
پیش انواع فضلت ، ای صابر
کثرت اختران قلیل آمد
نظم تو خطهٔ خراسان را
همچو در خلد سلسبیل آمد
نکتهٔ خاطر چو آتش تو
[...]
وطواط » مقطعات » شمارهٔ ۲۵ - در حق ملک اتسز
شها ، دست رادت بکردار نیک
ز آفاق بیخ بدیها بکند
بداندیش را از سریر سرور
نهیبت بچاه نوایب فگند
بروز وفا دست اقبال تو
[...]
وطواط » مقطعات » شمارهٔ ۲۶ - نیز در حق ملک اتسز
شها ، دست و تیغت در ایوان و میدان
یکی زر فشاند، یکی سرفشاند
شمال سحرگاه الطاف برت
گل باغ آمال را بشکافند
سرشک سحاب کف در فشان
[...]
وطواط » مقطعات » شمارهٔ ۲۷ - در حق حمیدالدین
با جمال تو ، ای حمیدالدین
رونق ماه و آفتاب نماند
در جهان با مکارم دستت
نام و آوازهٔ سحاب نماند
پیش الطاف تو ز غایت لطف
[...]
وطواط » مقطعات » شمارهٔ ۲۸ - در مرثیۀ رافع بن علاء
از مرگ رافع بن علا، آن جهان جود
از رفعت و علا بجهان در اثر نماند
نه شخص او برفت، که شخص کرم برفت
نه ذات او ماند، که ذا هنر نماند
وطواط » مقطعات » شمارهٔ ۲۹ - در حق شهاب الدین
جز بنان تو، ای شهاب الدین
مشکلات علوم حل نکند
آنچه رأی تو کرد در گیتی
قرص خورشید در حمل نکند
سعد از حاسدت خبر نکند
[...]
وطواط » مقطعات » شمارهٔ ۳۰ - در مطایبه
روسبی خواهران زنی چندند
که خری را بیک نواله کنند
در وثاق من آمدند امروز
تا بلا را بمن حواله کنند
دفع ایشان نمی توانم کرد
[...]
وطواط » مقطعات » شمارهٔ ۳۱ - در حق حاسدان خویش
مرا نقصی نیابد، گر سفیهان
بنقض من فراوان ژاژ خایند
چو پیشانی شیر بیشه بینند
سگان کاهدان در بانگ آیند
وطواط » مقطعات » شمارهٔ ۳۲ - در حق کمال الدین
کمال دین رسول، ای مخالفان ترا
بدست قهر چنان گوشمال داده چو عود
بر فضایل تو کاسدست گوهر و در
بر شمایل تو فاسدست عنبر و عود
وطواط » مقطعات » شمارهٔ ۳۳ - در حق شمس الدین
آمدم سوی سرای شمس دین
بازگشتم چون جمال او نبود
من چه خواهم کرد بی او آن سرای؟
تشنه را از ساغر فارغ چه سود؟
وطواط » مقطعات » شمارهٔ ۳۴ - در حق ادیب صابر بن اسماعیل ترمذی
ملک شاعران بنظم و بنثر
خادم صدر خود ، مرا بستود
تا بدان نظم و نثر حرمت او
نزد اشراف مملکت بفزود
نظم و نثری، که در طراوت و لطف
[...]
وطواط » مقطعات » شمارهٔ ۳۵ - در معارف
نکند با عدو مدارا سود
از بر قرب دور باید بود
گرچه داری بناز کژدم را
بزند هر کجات یابد، زود
وطواط » مقطعات » شمارهٔ ۳۶ - در مرثیۀ فخرالدین
گزین فخر دین ، آن شجاعی، که چرخ
مرو را بمردی قرینه ندید
بجام رضا همچو مردان مرد
شراب قضا بستد و در کشید
ز دار فنا شد بدار بقا
[...]
وطواط » مقطعات » شمارهٔ ۳۷ - در جواب ادیب صابر بن اسمعیل ترمذی
جواب کریم جمال خراسان
رسید و بدان انس جان می فزاید
ز هر خط او اندهی می گریزد
ز هر لفظ او مشکلی می گشاید
بسی مهتری کرد در لفظ و معنی
[...]
وطواط » مقطعات » شمارهٔ ۳۸ - در حق ادیب صابر بن اسمعیل ترمذی
طبعت ، ای صابران اسمعیل
هست دریا ، که درهمی زاید
لفظ تو گوش و گردن معنی
بجواهر همی بیاراید
نثر تو شمع انس افروزد
[...]
وطواط » مقطعات » شمارهٔ ۳۹ - نیز در حق ادیب صابر بن اسمعیل ترمذی
علمت ، ای صابر بن اسمعیل
روی عالم همی بیاراید
رفعت قدر تو بپای شرف
تارک آسمان همی ساید
تویی آنکس ، که در بدایع نظم
[...]
وطواط » مقطعات » شمارهٔ ۴۰ - در حق حمید الدین
مجلس سامی حمید الدین
که همه جز بمهر نگراید
بخصال حمید خویش همی
رونق محمدت بیفزاید
شرع را زیور شمایل او
[...]
وطواط » مقطعات » شمارهٔ ۴۱ - لغز در نام قطب
مهی ، کندر سمرقند از لب او
نبات مصر را جان می فزاید
اگر طوطی طبع جان فزاید
بشاخ شکر نابش گراید
بشولد مر طبق را بر طریقی
[...]
وطواط » مقطعات » شمارهٔ ۴۲ - در شکایت از دوری
خدایگانا ، رنج فراق مجلس تو
دراز گشت ، مرین را نهایتی باید
ز بارگاه تو دوری عقوبتیست بزرگ
درین مقابله آخر جنایتی باید